اوحدی مراغهای (غزلیات)/ز برنا پیشگان آموز و رندان رسم سربازی
ظاهر
ز برنا پیشگان آموز و رندان رسم سربازی | گرت سودای آن دارد که: عشق آن پسر بازی | |||||
جهان بر دشمنان بفروش و عشق دوستان بستان | که مقصود از جهان عشقست و باقی سر بسر بازی | |||||
حریف سیم کش باید، که در سیمین بران پیچد | که وصل یار سیمین بر نیابی جز به زر بازی | |||||
نخست آگاه کن خود را، چو بازی نرد درد او | که زودت مات گرداند غمش، گر بیخبر بازی | |||||
نمیباید که از ناوک نظر بر هم نهی هرگز | گرت با روی او باشد تمنای نظربازی | |||||
دلت خود برد و گر زین پس سرت سودای او دارد | چنان باید که گر جانت بخواهد، بیجگر بازی | |||||
اگر روزی سرش خواهی، بنه گردن به رنجوری | که گر رنجور او باشی کنی با گل شکربازی | |||||
چو داغ مهر او داری، منه بر دیگری خاطر | که با او زشت باشد، گر هوس جای دگر بازی | |||||
نخواهی مرد آن بودن که: گردی گرد عشق او | مگر چون اوحدی وقتی که هر چه هست در بازی |