اوحدی مراغهای (غزلیات)/روی تو، که قبلهی جهانست
ظاهر
روی تو، که قبلهی جهانست | از دیدهی من چرا نهانست؟ | |||||
جایی بجز از درت ندارم | گر درنگری، بجای آنست | |||||
در دل زدهای تو آتش عشق | وین آه، که میزنم، دخانست | |||||
دل یاد تو در ضمیر دارد | آن نیست که بر سر زبانست | |||||
این سر، که به عاشقی سبک شد | بیروی تو بر تنم گرانست | |||||
وصل تو بدین ودل خریدم | گر سود کنیم و گر زیانست | |||||
یک بوسه اگر به جان فروشی | منت مینه، که رایگانست | |||||
با من تن لاغر و دل تنگ | از عشق تو کمترین نشانست | |||||
مار را ز غم تو اوحدی وار | جان بر کف و خرقه در میانست |