اوحدی مراغهای (غزلیات)/دلم جز تو آهنگ یاری نکرد
ظاهر
دلم جز تو آهنگ یاری نکرد | به غیر از تو میل کناری نکرد | |||||
به طرف چمن در خزانی نرفت | تماشای گل در بهاری نکرد | |||||
به راه تو بر هیچ خاکی ندید | که از اشک بر وی نثاری نکرد | |||||
کسی را که با رویت افتاد مهر | چو مه را بدید، اعتباری نکرد | |||||
در آنها که دل مدخلی میکنند | بجز دوستیت اختیاری نکرد | |||||
لبت پیش ما هیچ شغلی ندید | که از محنتش پود و تاری نکرد | |||||
شبی در فراقت نکردیم روز | که با ما جهان کار زاری نکرد | |||||
نمودی که: رویم چه کرد از جفا؟ | وفایی که جستیم باری نکرد | |||||
خرامنده قدی چنان دلنواز | چه معنی که بر ما گذاری نکرد؟ | |||||
نگوید کسی شکر ایام عمر | کزان لعل شیرین شکاری نکرد | |||||
ز نوشیدنیها می وصل تست | که نوشندگان را خماری نکرد | |||||
خیال تو پیش من آمد شبی | ولی نیم ساعت قراری نکرد | |||||
دل اوحدی تکیه بر عمر داشت | خود او نیز بگذشت و کاری نکرد |