اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/دلم بر آتش هجران کباب کرد و برفت

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(دلم بر آتش هجران کباب کرد و برفت)
  دلم بر آتش هجران کباب کرد و برفت تنم به درد جدایی خراب کرد و برفت  
  مرا به وصل خود آهسته وعده‌ای می‌داد ولی چه سود؟ که ناگه شتاب کرد و برفت  
  بتی که دامن وصلش به چنگم آمده بود ز هجر ناله‌ی من چون رباب کرد و برفت  
  دو چشم او چه خطاها که داشت اندر سر! چو دید قامتش آنرا صواب کرد و برفت  
  در آرزوی نگاری گداختم چو نبات که شکرش نمکم بر کباب کرد و برفت  
  در آب و آتشم از هجر آنکه بی‌رخ خویش دلم پر آتش و چشمم پر آب کرد و برفت  
  چو اوحدی ز رخش بوسه خواستم بی‌زر لبش مرا به خموشی به خواب کرد و برفت