اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/دلدار دل ببرد و زما پرده می‌کند

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(دلدار دل ببرد و زما پرده می‌کند)
  دلدار دل ببرد و زما پرده می‌کند ما را ز هجر خویشتن آزرده می‌کند  
  دل برد و جان اگر ببرد نیز ظلم نیست شاهست و حکم بر خدم و برده می‌کند  
  ما را ز هجر خویش بده گونه مرده کرد اکنون عتاب و عربده ده مرده می‌کند  
  یکتایی دلم ز جفا هر دمی دو تا آن طره‌ی دراز دو تا کرده می‌کند  
  طفلان دیدگان مرا دایه‌ی غمش از خون دل برای چه پرورده می‌کند؟  
  چشمش ز پیش زلف سیه دل نمی‌رود وین نازنیست خود که پس پرده می‌کند  
  گلگون اشک دیده ز درد فراق او بر روی اوحدی گذر آزرده می‌کند