اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/در کعبه گر ز دوست نبودی نشانه‌ای

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(در کعبه گر ز دوست نبودی نشانه‌ای)
  در کعبه گر ز دوست نبودی نشانه‌ای حاجی چه التفات نمودی به خانه‌ای؟  
  مرغان آن هوا به زمین چون کنند میل؟ تا در میان دام نبینند دانه‌ای  
  بویی ز وصل اگر به مشامش نمی‌رسید رغبت به هیچ موی نمی‌کرد شانه‌ای  
  این کوشش و کشش همه بی‌کار چون بود؟ عاقل چگونه دل بنهد بر فسانه‌ای؟  
  تا عشق آتشی نزند در درون دل از راه سینه کی بدر افتد زبانه‌ای؟  
  محتاج پیک و نامه نباشد مرید را کانجا کفایتست سر تازیانه‌ای  
  خیز، ای رفیق خفته، که صوت نشیدخوان آتش فگند در شتران از ترانه‌ای  
  ثابت نباشد آن قدم اندر طریق عشق کو می‌کند ز خار مغیلان کرانه‌ای  
  گر راستست، هر چه طلب می‌کنم تویی وین راه دور نیست بغیر از بهانه‌ای  
  با اوحدی یکی شو و مشنو که: در وجود هرگز در آن یگانه رسد جز یگانه‌ای  
  ما را اگر محال نباشد به پیشگاه این فخر بس که: بوسه دهیم آستانه‌ای