اوحدی مراغهای (غزلیات)/خوبرویان جفا پیشه وفا نیز کنند
ظاهر
خوبرویان جفا پیشه وفا نیز کنند | به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند | |||||
پادشاهان ولایت چو به نخجیر روند | صید را گر چه بگیرند رها نیز کنند | |||||
نظری کن به من، ای دوست، که ارباب کرم | به ضعیفان نظر از بهر خدا نیز کنند | |||||
بوسهای زان دهن تنگ بده، یا بفروش | کین متاعیست که بخشند و بها نیز کنند | |||||
عاشقان را زبر خویش مران، تا بر تو | زر و سر هر دو ببازند و دعا نیز کنند | |||||
گر کند میل به خوبان دل من، عیب مکن | کین گناهیست که در شهر شما نیز کنند | |||||
بر زبان گر برود یاد منت باکی نیست | پادشاهان به غلط یاد گدا نیز کنند | |||||
توختایی بچهای، در تو خطا نیست عجب | کانچه بر راه صوابند خطا نیز کنند | |||||
اوحدی، گر نکند یار ز ما یاد، مرنج | ما که باشیم که اندیشهی ما نیز کنند؟ |