پرش به محتوا

اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/تا کی از هجر تو بی‌خواب و خورم باید بود؟

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(تا کی از هجر تو بی‌خواب و خورم باید بود؟)
  تا کی از هجر تو بی‌خواب و خورم باید بود؟ به تو مشغول وز خود بی‌خبرم باید بود؟  
  چاره کردم که مگر درد تو بهتر گردد چو بتر شد، به ازین چاره گرم باید بود  
  در میان بندم ازان زلف سیه زناری اگر از دایره دین بدرم باید بود  
  دوستی کم نکنم، با تو پسر، ور به مثل دشمن مادر و خصم پدرم باید بود  
  نگذارم که به خورشید کنندت مانند ور به جان منکر شمس و قمرم باید بود  
  نه به مهری که بریدی تو، ز دستت بدهم که گرم سر ببری سر به سرم باید بود  
  من که جز قصه‌ی عشق تو ندانم سمری اوحدی وار به عالم سمرم باید بود