اوحدی مراغهای (غزلیات)/به پیشگاه قبول ار چه کم دهد راهم
ظاهر
به پیشگاه قبول ار چه کم دهد راهم | هنوز دولت آن آستانه میخواهم | |||||
گرم کند ز جفا همچو ریسمان باریک | از آنچه هست سر سوزنی نمیکاهم | |||||
دلم ز مهر رخش نیم ذره کم نکند | اگر ز طیره کند همچو سایه در چاهم | |||||
اگر به آب وصالش طمع کند غیری | من آن طمع نپسندم، که خاک درگاهم | |||||
بر آه سینهی من دشمنان ببخشیدند | به گوش دوست، همانا، نمیرسد آهم | |||||
گر او به کار من خسته التفات کند | چه التفات نماید به دولت و جاهم؟ | |||||
به طوع حلقهی مهرش کشیدهام در گوش | حسود بین که: جدا میکند به اکراهم | |||||
اگر تو عزم سفر داری، اوحدی، امروز | مرا بهل، که گرفتار مهر آن ماهم |