اوحدی مراغهای (غزلیات)/بر خستهای ملامت چندین چه میپسندی؟
ظاهر
بر خستهای ملامت چندین چه میپسندی؟ | کورا نظر بپوشد شوخی به چشمبندی | |||||
ای خواجهی فسرده، خوبی دلت نبرده | گر درد ما بنوشی، بر درد ما نخندی | |||||
چون پسته لب ببستم از ذکر شکر او | زان شب که نقل کردیم آن پستهای قندی | |||||
در دست کوته ما مهر زر ار نبیند | کی سر نهد به مهری؟ سروی بدان بلندی | |||||
دیگر بهیچ آبی در بار و بر نیاید | شاخ سکون و صبرم، کز بیخ و بن بکندی | |||||
هر کس حکایت خود اندر نبشت، لیکن | چون اوحدی که داند سر نیازمندی؟ |