اسیر/ای ستارهها
ای ستارهها
□
ای ستارهها که بر فراز آسمان
با نگاه خود اشاره گر نشستهاید
ای ستارهها که از ورای ابرها
بر جهان نظاره گر نشستهاید
آری این منم که در دل سکوت شب
نامههای عاشقانه پاره میکنم
ای ستاره ها اگر بمن مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره میکنم
با دلی که بویی از وفا نبرده است
جور بیکرانه و بهانه خوشتر است
در کنار این مصاحبان خودپسند
ناز و عشوههای زیرکانه خوشتر است
ای ستارهها چه شد که در نگاه من
دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد؟
ای ستارهها چه شد که بر لبان او
آخر آن نوای گرم عاشقانه مرد؟
جام باده سرنگون و بسترم تهی
سر نهادهام به روی نامههای او
سر نهادهام که در میان این سطور
جستجو کنم نشانی از وفای او
ای ستارهها مگر شما هم آگهید
از دو روئی و جفای ساکنان خاک
کاینچنین بقلب آسمان نهان شدید
ای ستارهها، ستارههای خوب و پاک
من که پشت پا زدم به هرچه هست و نیست
تا که کام او ز عشق خود روا کنم
لعنت خدا به من اگر بجز جفا
زین سپس بعاشقان با وفا کنم
ای ستارهها که همچو قطرههای اشک
سر به دامن سیاه شب نهادهاید
ای ستارهها کز آن جهان جاودان
روزنی بسوی این جهان گشادهاید
رفته است و مهرش از دلم نمیرود
ای ستارهها، چه شد که او مرا نخواست؟
ای ستارهها، ستارهها، ستارهها
پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟
|