مایان: دیهی در نزدیکیهای تبریز است. اما معنی کلمه چنانکه گفتیم «مای» رویه دیگری از نام ماد است. «آن» یا «هان» در آخرهای نامهای آبادی بمعنی جایگاه بسیار آمده.
مرند: شهری از آذربایجان است. میتوان پنداشت که درست آن «مارند» بوده که «مار» همانست که گفتیم و «ند» بمعنی جایگاه یا پیوستگی در آخرهای نامهای آبادی بسیار آمده.
مراغه: بیگمان درست این نام «مراوا» یا «ماراوا» بوده و از اینرو معنی آن را نیز همچون سه نام بالایین «جایگاه ماد» توان پنداشت.
هشتاد سر: نام کوهی است در ارسبار آذربایجان که طبری در جنگهای بابک نام آن را بسیار میبرد و گویا همانست که اکنون «هشته سر» میخوانند و معنی آن روشن است.
لیلاوا: نام کویی از تبریز است و معنی آن دانسته نیست.
ویجویه: نام کویی از تبریز است و معنی آن دانسته نیست.
اینها نامهای فارسی است چنانکه گفته ایم برخی از آنها معنایش بخود روشن است و برخی را ما از راه جستجوی زبانشناسی بدست آورده ایم و درباره برخی نیز بمعنی روشنی دست نیافته بگمان چیزی پیدا کرده ایم. درباره کلمه های گان، وان، وا، ند، و مانند اینها که در آخر نامهای آبادی میآید ما گفتگوی گشادی در دفتر دوم از «نامهای شهرها و دیه ها» آورده ایم. کسانی اگر خواهند آنرا بینند.
اما نامهای ترکی از اشکه سو و یالقوز آغاج و مانند اینها چنانکه گفته ایم اینها ترجمه نامهای فارسی است که بوده و کنون ما آنها را در جاهای دیگری هم پیدا میکنیم و برای آنکه نیک روشن گردد آنها را با برابرشان دوباره در اینجا مینگاریم:
اشکه سو ـ آب باریک
یالقوز آغاج ـ یکه دار (آنکه یک درخت دارد)
استی بولاغ ـ گرمخانی (خانی بمعنی چشمه است)
سکدی (سوگودلو) ـ بیدک (آنکه بید دارد)
گردکانلو ـ گردکانک (آنکه گردکان دارد)
قوزلو ـ جوزدان (آنکه جوز یا گردکان دارد)
قزلجه ـ سرخه
نیز نامها و لقبهای ترکی را که بگواهی آوردهایم معنی میکنیم:
قرداش ـ برادر ، یولداش ـ همراه ، سرداش ـ همراز ، عمواغلی ـ پسر عمو ، قاپوچی ـ دربان ، ایشیک اغاسی ـ آقای بیرون ، ایچ آغاسی ـ آقای درون ، اسماعیل قلی ـ بنده اسماعیل ، طهماسبقلی ـ بنده طهماسب ، حسینقلی ـ بنده حسین ، ایل بیگی ـ بیگ ایل ، ایلخانی ـ خان ایل ، بیگلر بیگی ـ بیگ بیگان ، خانلر خانی ـ خان خانان