پرش به محتوا

کلیات سعدی/مواعظ/فلک با بخت من دایم به کینست

از ویکی‌نبشته
  فلک با بخت من دایم بکینست که با من بخت و دوران هم بکینست  
  گهم خواند جهان گاهی براند جهان گاهی چنان گاهی چنینست  
  که میداند که خشت هر سرائی کدامین سروقد نازنینست؟  
  ز خاک شاهدی روئیده باشد بهر بستان که برگ یاسمینست  
  وفائی گر نمی‌یابی ز یاری مده دل گر نگارستان چنینست  
  وفاداری مجوی از دهر خونخوار وفائی از کسی جو کو امینست  
  ندارد سعدیا دنیا وقاری بنزد آنکسی کو راه بینست[۱]  

***


  1. این غزل در یک نسخهٔ خطی است که عیناً نقل شد.