کلیات سعدی/مواعظ/خوشا سپیده‌دمی باشد آنکه بینم باز

از ویکی‌نبشته

در وصف شیراز

  خوشا سپیده‌دمی باشد آنکه بینم باز رسیده بر سر الله اکبر شیراز  
  بدیده بار دگر آن بهشت روی زمین که بار ایمنی آرد نه جور قحط[۱] و نیاز  
  نه لایق ظلماتست بالله این اقلیم که تختگاه سلیمان بدست و حضرت راز  
  هزار پیر دلی[۲] بیش باشد اندر وی که کعبه بر سر ایشان همی کند پرواز  
  بذکر و فکر و عبادت بروح شیخ کبیر بحق روزبهان و بحق پنج نماز[۳]  
  که گوش‌دار تو این شهر نیکمردان را ز دست ظالم بد دین و کافر غماز  
  بحق کعبه و آنکس که کرد کعبه بنا که دار مردم شیراز در تجمل و ناز  
  هرانکسی که کند قصد قبةالاسلام[۴] بریده باد سرش همچو زر و نقره بگاز  
  که سعدی از حق شیراز روز و شب میگفت[۵] که شهرها همه بازند و شهر[۶] ما شهباز  

  1. جور و قحط.
  2. هر ولی (؟).
  3. این بیت الحاقی در یک نسخه دیده شد:
      بسینهٔ نبی‌الله بخون پاک حسین بحق احمد و موسی که کارها تو بساز  
  4. در یک نسخه «فتنه بر اسلام» هم خوانده میشود.
  5. که سعدی از غم شیراز روز و شب گوید.
  6. که ملکها همه بازند و ملک.