کلیات سعدی/غزلیات/هر که می با تو خورد عربده کرد
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۱۶۳– ب
هر که می با تو خورد عربده کرد | هر که روی تو دید عشق آورد | |||||
زهر اگر در مذاق من ریزی | با تو همچون شکر بشاید خورد | |||||
آفرین خدای بر پدری | که تو فرزند نازنین پرورد | |||||
لایق خدمت تو نیست بساط | روی باید درین قدم گسترد | |||||
خواستم گفت خاک پای توام | عقلم اندر زمان نصیحت کرد | |||||
گفت در راه دوست خاک مباش | نه که بر دامنش نشیند گرد | |||||
دشمنان در مخالفت گرمند | وآتش ما بدین نگردد سرد | |||||
مرد عشق ار ز پیش تیر بلا | روی درهم کشد، مخوانش مرد | |||||
هر کرا برگ بیمرادی نیست | گو برو گردِ کوی عشق مگرد | |||||
سعدیا صاف وصل اگر ندهند | ما و دُردی کشان مجلس درد |