پرش به محتوا

کلیات سعدی/غزلیات/نگفتم روزه بسیاری نپاید

از ویکی‌نبشته

۲۷۵– ب

  نگفتم روزه بسیاری نپاید ریاضت بگذرد سختی سر آید؟  
  پس از دشواری آسانیست ناچار ولیکن آدمی را صبر باید  
  رخ از ما تا بکی پنهان کند عید هلال آنک بابرو[۱] مینماید  
  سرابستان درین موسم چه بندی؟ درش بگشای تا دل برگشاید  
  غلامانرا بگو تا عود سوزند کنیزک را بگو تا مشک ساید  
  که پندارم نگار سروبالا درین دم تهنیت گویان درآید  
  سواران حلقه بربودند و آنشوخ هنوز از حلقه‌ها دل میرباید  
  چو یار اندر حدیث آید بمجلس مغنی را بگو تا کم سراید  
  که شعر اندر چنین مجلس نگنجد بلی گر گفتهٔ سعدیست شاید  

  1. که ابرو.