کلیات سعدی/غزلیات/سرو بستانی تو یا مه یا پری
ظاهر
< کلیات سعدی | غزلیات
۵۵۳ – ط
سرو بستانی تو یا مه یا پری | یا ملک، یا دفتر صورتگری؟ | |||||
رفتنی داری و سحری میکنی[۱] | کاندران عاجز بماند سامری | |||||
هر که یکبارش گذشتی در نظر | در دلش صد بار دیگر بگذری | |||||
میروی و اندر پیت دل میرود | باز میائی و جان میپروری | |||||
گر تو شاهد با میان[۲] آئی چو شمع | مبلغی پروانها گرد آوری | |||||
چند خواهی روی پنهان داشتن | پرده میپوشی و بر ما میدری | |||||
روزی آخر در میان مردم آی | تا ببیند هر که میبیند[۳] پری | |||||
آفتاب از منظر افتد در رواق | چون ترا بیند بدین خوش منظری | |||||
جان و خاطر با تو دارم روز و شب | نقش بر دل نام بر انگشتری | |||||
سعدی از گرمی بخواهد سوختن | بسکه تو شیرینی از حد میبری |