کلیات سعدی/بوستان/باب دوم/تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت

از ویکی‌نبشته
  تو با خلق سهلی[۱] کن ای نیکبخت که فردا نگیرد خدا با تو سخت  
  گر از پا درآید، نماند اسیر که افتادگان را بود دستگیر  
  بآزار فرمان مده بر رهی که باشد که افتد بفرماندهی  
  چو تمکین و جاهت بود بر دوام مکن زور بر ضعف درویش عام  
  که افتد که با جاه و تمکین شود چو بیدق که ناگاه فرزین شود  
  نصیحت شنو مردم دور بین نپاشند در هیچ دل تخم کین  
  خداوند خرمن زیان میکند که بر خوشه چین سرگران می‌کند  
  نترسد که نعمت بمسکین دهند وز آن بار غم بر دل این نهند  
  بسا زورمندا که افتاد سخت بس افتاده را یاوری کرد بخت  
  دل زیر دستان نباید شکست مبادا که روزی شوی زیر دست  


  1. نیکی.