چرند و پرند/از شماره ۳۱ دوره اول روزنامه صور اسرافیل

از ویکی‌نبشته
چرند و پرند از علی‌اکبر دهخدا
از شمارهٔ ۳۱ دورهٔ اول روزنامهٔ صور اسرافیل
پنجشنبه ۱۱ جمادی الاولی ۱۳۲۶ قمری

از شمارهٔ ۳۱:

ناپلیون میگوید: برای تربیت پسرهای خوب ناچاریم که مادرهای خوب تربیت کنیم، پیغمبر ما هم میفرماید «الجنة تحت اقدام الأمهات» یعنی بهشت زیر قدم مادرهاست.
این حرف مسلم و از بدیهیات اولیه استکه اخلاق ، عادات، و عقاید مادر در تمام طول عمر اولاد دخیل است یعنی هر خلق وعادت و عقیده که در طفولیت از مادر بطفل سرایت کرد در تمام مدت عمر اصل و مبنای اعمال و افعال و حرکات اوست ، شیخ سعدی هم همین معنی را در نظر گرفته و درین مقام گفته است که:

  «خوی بد در طبیعتی که نشست نرود تا بروز حشر از دست»  

من مدتها بود میگفتم ببینی با این همه اصرار انبیاء و حکما و مردمان بزرک دنیا بتربیت زنان چه علت دارد که زنهای ما چندین دفعه جمع شده عریضه‌ها بمجلس شوری و هیئت وزراء عرض کرده و با کمال عجز و الحاح اجازه تشکیل مدرسه بطرز جدید و ترتیب انجمن نسوان خواستند و هردفعه وکلا و وزرای ما گذشته از اینکه همراهی نکردند ضدیت هم نمودند !
درین باب خیلی فکرها کردم خیلی بدره گودالها رفتم و درآمدم، عاقبت فهمیدم همه اینها برای اینست که زنهای ایران یعنی مادرهای ما اعتقاد کاملی بدیزی ازکاردرآمده دارند.
حالا خواهش می کنم بحرف من نخندید و شوخی و باردی تصور نکنید . درین سر پیری مسخرگی و شوخی نه بسن و سال من میپردازد نه بریش قرمز دوره‌کرده من.
من جداً مبگویم که اگر همه خانمهای علم دوست و آقایان ترقی‌طلب ایرانی هزار علت برای این ضدیت وزراء و وکلا در کار مدرسه و انجمن زنها ذکر کنند من یکنفر معتقدم که جهت اصلی آن همان اعتقاد کاملی استکه مادرهای ما بدیزی ازکاردرآمده دارند. من ابداً از همشهریهای خود از اظهار این عقیده زنهای خودمان خجالت‌نکشیده صاف و پوست کنده گفتم و میل دارم آنهاهم پیش من رودرواسی را کنار گذاشته مرد و مردانه بیایند میدان و اقرار کنند که مادرهای‌ما ده تا دیزی نو و بی‌عیب را بیک دیزی‌ازکار درآمده عوض نخواهند کرد.
چرا که اگر این اقرار را نکنند فرضاً که خودمانی‌ها یعنی هموطن‌های ما بفهمند که دخو راست می‌گوید باز خارجیها خواهند گفت که مقصود من شوخی است. و همانطور که گفتم درین سر پیری مسخرگی و شوخی نه بسن و سال من میبرازد نه بریش قرمزدوره کرده من.
ما همانطور که سابقاً گفتیم عقیده و اخلاق و عادات مادرها در تمام عمر مبنای تمام اخلاق و عقاید و عادات پسرهاست، و از جمله همین اعتقاد مادرهای ما بدیزی ازکاردرآمده سبب شده که ما هم بلااستثناء در بزرگی اعتقاد کاملی بآدمهای با استخوان داریم.
این معلوم است که هیچ آدمی بی‌استخوان نیست، اما مقصود ازین حرف آنست که آدم مثل همان دیزی‌ها ازکاردرآمده باشد.
وکلا و وزرای ما خوب میدانند که اگر خانمهای ایرانی دور هم جمع شوند ، مدرسه باز کنند ، انجمن داشته باشند تعلیم و تربیت بشوند کم کم خواهند فهمید که دیزیهای پاک و پاکیزه بهتر از دیزی‌هایی است که دو انگشت دوده در پشت و یکوجب چربی سی و پنجساله در در و دیوارش باشد. و بی‌شبهه وقتی که این عقیده از مادرها سلب شد، پسرها هم بعدها بادم بااستخوان اعتقاد پیدا نکرده و مثل جناب ... تقی‌زاده پاشان را توی یک کفش می‌کنند و میگویند: تا کی باید وزرا، رجال و اولیای امور ما از میان یکعده معین محدود انتخاب شده و اگر هزاردفعه کابینه تغییر کند باز یا شکم مشیرالسلطنه ، با آواز حزین نظام‌السلطنه و یا جبه آصف‌الدوله زینت افزای هیئت باشد. و البته میدانید که بقول ادیب کامل دانشمند فاضل وزیر علوم آتیه ایران حاجی صدرالسلطنه «این رشته سردرازهایی هم دارد» یعنی فردا که این خیال عمومی شد در موقع انتخابات دوره دویم نوبت وکلا هم خواهد رسید.
حالا من صریح می‌گویم ووجدان تمام وزرا و وکلا و اولیای امور را شاهد میگیرم که اصل خرابی مملکت و بدبختی اهل ایران همان اعتقاد کاملی است که زنهای ما بدیزی ازکاردرآمده دارند و بلاشک هر روز که این عقیده از میان ما مرتفع شد همان روز هم ایران بصفای بهشت برین خواهد شد و اگر خانمها و آقایان مملکت ما واقعا طالب اصلاحند باید بهرزودی که ممکن است اول آقایان هر قدر در این مملکت ریش، جبه، قطر شکم ، اروسی های دستک دار و هر چه که ازین قبیل نشانه و علامت استخوان باشد همه را یکروز روشن با یک غیرت و فداکاری فوق‌الطاقه بار یک الاغ کرده از دروازه- های شهر بیرون بیندازند و بعد هم خانمها هر چه دیزی از کار درآمده در مطبخها دارند همه را برداشته بیارند و پشت سر این مسافر محترم بشکنند.
اگر این کار را بکنند من قول صریح میدهم که در مدت کمی تمام خرابیها اصلاح بشود و اگر خدای نکرده باین حرف اعتنا نکرده و مثل همه حرف های من پشت گوش بیندازند دیگر عقل من بجایی نمی‌رسد.
بروند ختم عمن‌یجیب بگیرند بلکه خدا خودش اصلاح کند این اولش – اینهم آخرش. والسلام.

دخو

* * *