وقایع اتفاقیه/۶

از ویکی‌نبشته
روزنامه وقایع اتفاقیه (۱۲۲۹ خورشیدی) از حکومت قاجار
نومره ششم
تاریخ چاپ این نسخه ۱۰ جمادی‌الاول ۱۲۶۷ قمری حدوداً برابر با ۲۱ اسفند ۱۲۲۹ هجری خورشیدی است.

روزنامهٔ وقایع اتّفاقیّه بتاریخ جُمعه دهُم شهر جمادی‌الاول مطابق سال ایت‌ئیل سنه ۱۲۶۷


نومره ششم

هر کس در طهران طالب نسخهٔ ازین روزنامها باشد در بازار در دکّان میر سیّد کاظم بلورفروش فروخته میشود

قیمت یک نُسخه ده‌شاهی

سه ماه شش‌هزار

شش ماه یک تومان و دو هزار

یکسال دو تومان و چهار هزار


اخبار داخلهٔ ممالک محروسهٔ پادشاهی

دارُالخلافهٔ طهران

سرکار اعلیحضرت پادشاهی که بشکارکاه کنّ تشریف برده بودند بحمدالله تعالی در شکارکاه بسیار خوش کذشته بُود و در روز دوشنبه ششُم وارد دارالخلافه شُدند

شفیع‌خان نایب اجودان‌باشی که مأمور بمصلحت‌کذاری و توقف لندن بود در روُز شنبه چهارم ماه مُرخّص شده رفت

علیخان سرتیپ قراکوزلو که با صاحب‌منصبان فوج در رکاب بوُدند مُرخّص شده رفتند که تدارک خود را دیده کسر فوج را تمام کرده بزودی تا بیست سی روز بعد از عید بکرمان بروند

این روزها از شالهای خوب کرمان بسیار برای صندوقخانه آوردند و بطوری که خوب شُده بود که میبایست بسیار دقت کُنند تا معلوم نمایند که کرمانی است یا کشمیری از جُمله در همان مجلس که شالها را آورده بودند دو سه نفر که همیشه شُغلشان خریداری شال کشمیری بُود حضور داشتند یکطاقه کرمانی را در عوض کشمیری بآنها داده بُودند و نکفته بودند کرمانست یا کشمیری آنها هم هر چه دقّت کرده بُودند نتوانسته بودند معلوم کُنند سهل است بعد از دقّت بسیار شال کشمیری دانسته هشتاد تومان قیمت کرده بُودند بعد اان آنها که میدانستند کُفتند کرمانیست آنها که هشتاد تومان قیمت کرده بودند باور نمیکردند تا اینکه مُدللّشان کردند که کرمانی است باینطور شال کرمانی را خوُب رسانده‌اند که با کشمیری مشتبه میشود

از اولیای دولت علیّه حکم شُده است که قیمت اجناس دارالخلافه بجهة اطلاع خلق کاهکاه در روزنامها نوشته شود درین هفته ازین قرار است

برنج گندم
عنبر بو گرده ساوجبلاغی دور شهر
واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا
واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا
ساوجبلاغی گوَله ورامینی
واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا
واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا
نان جو کاه روغن گوشت پنیر شور
واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا
واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا
واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا واژه ناخوانا
}

سایر ممالک محروسه

میرزا جعفرخان مشیرالدوله که در دزفول بود این روزها عزیمت معاودت بمحمره داشته

نواب خانلر میرزا که بحکومت لرستان و عربستان و بختیاری مأمور شُده بود نوّاب ایلدِرِم میرزا برادر کوچک خود را از جانب خود بنیابت حکومت لرستان مأمور نموده در آنجا کذاشته و خودش بعربستان رفت

عبدالله خان صارم‌الدوله از کرمان بطرف بمپُور مأمور بُود از قراریکه خبر رسید بعد از ورود به بمپُور انتظام کُلّی بامُور آنصفحات داده و در زرع و نسق خالصه‌جات دیوانی کمال اهتمام و سعی نموده و آن صفحات این اوقات کمال نظم را دارد و درین روزها از انتظام امور آنجا فراغت حاصل نمُوده است معاودت خواهد کرد

از آنجا که اولیای دولت علیّه در نظم راهها و امنیت ممالک اهتمام دارند برای سدّ راه هرزکی طایفه بلوچ قرار جمازّه‌سواری داده‌اند که همیشه متوجّه محارست و محافظت راهها بوده راه هرزکی بلوچ را مسدُود دارند این اوقات آنها را بدارالخلافه احضار نموده بُودند وارد شدند که سان آنها را دیده قرار درستی در کارشان داده روانه نمایند

طایفه بلوچ مُتوقف سیستان بسیار خودسری و هرزکی آغاز کرده در دُزدی و راهزنی شدّتی داشتند از قراریکه این روزها اخبار متواتر رسید چنین معلُوم میشود که یارمُحمدخان ظهیرالدوله باجازه اولیای دولت علیه جمعیتی از هرات بر سر آنها فرستاده چند قلعه از آنها کرفته تنبیه و کُوشمال درستی بآنها داده است و از این جهة آسودکی کُلّی برای اهالی ولایات همجوار آنها حاصل خواهد کردید

علی نامق افندی که از دولت روُم مأمور اقامت دولت ایرانست در روز دوشنبه بیست و نهم ماه ربیع‌الثانی وارد تبریز شده یک هفته در آنجا خواهد ماند و بعد ازان روانهٔ دارُالخلافه میشود

احوالات دول خارجه

در ولایت انکلیس چونکه خوانین مشتورتخانه و وُکلای رعایا در پای‌تخت جمع نشده بودند از آنولایت چندان خبری نیست که مدخلت بدول خارجه داشته باشد در روزنامهٔ آنولایت اکثر چیزها که بود در خصوص ساختن راههای آهن بجهة تردد کالسکه بخار و راه انداختن کشتی بخار بخصوص از ولایت انکلیس تا ینکی دنیا سابقا کشتی بخار که از ولایت انکلیس به ینکی دنیا میرفت یا از شهر لِوَرْپُول روانه می‌شُد یا از یکی از شهرهای دیکر انکلیس چونکه حالا تردد میانه انکلیس و ینکی دینا زیاد شده است میخواهند آنچه ممکن باشد راهها را نزدیکتر نمایند و چنکه دریا اعتبار ندارد کاه طوفان است و کاه هوا اعتدال دارد میخواهند در عوض اینکه کشتیها از شهر لِوَرْپُول روانه می‌شدند و بسمت شمال ممکلت ایرلند میرفتند سیاح و غیره که میخواهد از لِوَرْپول به ینکی دنیا برود از آنجا براه دریا بمنزل اول مملکت ایرلند برود و از سمت مشرق تا مغرب ایرلند هم راه‌آهن بجهة کالسکهٔ بخار بسازند و از کنار دریای سمت مغرب ایرلند کشتیها یکسر روانه ینکی دنیا بشوند اکر چنین قرار کیرد کُویا تردد سیّاح و غیره از ولایت انکلیس تا ینکی دنیا چند روز تفاوت بکند که زودتر رفت و آمد بشود

در یکی از روزنامهای انکلیس نوشته‌اند که موافق سرشماری که در ولایت انکلیس کرده‌اند معلوم شده است که مردم دهات و کوهستان و غیره از اهل شهر زیادتر عمر می‌کنند در اینخصوص طبیب‌ها فکر زیاد کرده‌اند آنچه معلومشان شده است این است که پروردن اطفال در شهر بسیار مشکلست و از مادر که متولد میشوند در شهرستان بیشتر از دهات میمیرند و کسانیکه تولدشان در دهات و کوهستان شده بشهر که می‌آیند زیادتر از اطفال شهری عُمر و دوام دارند سببهای بدی آب و هوای شهر اینکلی نمیدانند امّا بعضی چیزها را که فهمیده‌اند از جمله جمعیّت زیاد در خانهای کوچک و کوچهای تنک پیچیده خصوص کوچهائی که رویشان پوشیده است و روشنائی و هوا بآنجا راه ندارد و بویهای بد و هوای کندیده و آب متعفن است در فرهنکستان نهر می‌سازند که کلّ فاضل‌اب بآن نهر ریخته به بیرون شهر میرود در هر کوچه که این نهر را درست نمی‌سازند ناخوشی زیاد میشود و مردمشان کم عمر میشوند و طبیبان کمان میکنند که با دقت و پاکیزه نکاهداشتن شهرها میشود که آب و هوای شهر را مثل آب و هوای دهات بکنند که در شهر بیشتر از دهات و زودتر از آنها نمیرند اکر چه طبیبان این خیال را کرده‌اند امّا روزنامه نویسان باور نمی‌کنند که هر طور بکنند بتوان هوای شهر را مثل هوای دهات و کوهستان کرد نزدیک بدویست سال پیش ازین که شهر لندن آتش کرفت مهندسی خواست که شهر را وضع دیکر طرح نمایند و بنا کنند خلق بجهة اینکه مکانشان که تغییر کرد مبادا از کار و کاسبی‌های خود باز بمانند قبول نکردند درین ایّام آخر شهر را خیلی بهتر کرده‌اند بخراب کردن کوچهای قدیم و وسیع کردن کوچهای تازه و نسبت به پیشتر موافق حساب سرشماری طبیبان آب و هوایش بهتر کردیده و مردمش کمتر تلف شده‌اند

چونکه مملکت انکلیس پر آبادیست و جمعیتش زیاد هر سال بسیاری از رعایای آنجا بخارج میروند بعضی بممالک دولت انکلیس که در خارج است میروند و برخی بدولت ینکی دنیای شمالی از یک شهر مملکت اَیْرلَنْد حساب کرده‌اند چهل و چهار کشتی که هشتهزار نفر از رعایا در میانشان بوده‌اند روانه ممکلت ینکی دنیا شده‌اند

از جمله اجناس نفیس و صنایع خوب کل ممالک دنیا که بجهة نمونه و تشخیص خوب و بد آنها در عمارتی در بیرون شهر لندن بنا کذاشته‌اند که در بهار این سال آینده جمع‌آوری نمایند از هند و چین از عاج تراشده بسیار چیزهای قطعه آورده‌اند و یک جُبّه که رویش مرواری‌دوزی است و مال رنجیدسنک بوده از پنجاب فرستاده بودند که پانزده هزار تومان قیمت کرده‌اند و یکدست زین و اسباب اسب هم مال رنجیدسنک بوده که سیزده هزار و پانصد تومان قیمت کرده‌اند و مُرصَّع بجواهرالات است

وکلای پادشاهان در شهر درزْدَنْ جمع شده بودند و کفتکوی قراری در اُمُورات نمسستان داشتند ولکن چونکه قرار کذاشته‌اند که تا طی کفتکو نشود بجائی اخبار نکُنند باین سبب هنوز معلوم نیست که چه قسم کذارده‌اند

در مملکت هالستین جنک را موقوف نکرده‌اند اما طرفین دینمارک و هالستین قشونشان در مقابل یکدیکر نشسته‌اند جنک عظیمی در میانشان نشده است مکر پیش‌قراولان و چرخه‌چیان کاهی با هم جنک جزئی کرده‌اند

می‌کفتند که پادشاه اسپانیول بنا داشت چند نفر از وُزَرا را معزول نماید و این خبر را در اغلب روزنامهای انجا نوشته‌اند ولکن وزرا بجای خود برقرارند و معلوُم نیست که پادشاه چنین ارادهٔ داشته یا نه

ناخوشی وبا در جزیره جُمَیْکَه که یکی از جزایر زیر خط استواست چنان مهلک شده که در یکی از روزنامها نوشته‌اند که یک ربع اهل آنجا را تلف کرده اول در قصبهٔ پُورْت رایال بُروز کرد و از آن قصبه تا شهر کینکِستانْ دو فرسخ راه است بعد در کوچهای شهر کینکستان که نزدیک بدریا بود بروز کرد اکثر اهل این شهر که چهل هزار جمعیت دارد اولاد غلام و کنیز سیاه میباشند که اوّل از مغرب زمین آورده‌اند و بسیار تنبل میشوند شهر بسیار کثیف بود در اوّل ناخوشی که بروز کرد عوض آنکه کاری بکند که رفع بشود چنان خوف کردند که بهیچ کاری اقدام نکردند همانقدر که ناخوش شدند افتادند و بی‌معالجه و کوشش تلف کردیند یک ربع از اهل این شهر ازین ناخوشی مُرده‌اند و چونکه آنقدر ناخوش داشته‌اند که آنها که زنده بودند دستشان نرسید که مرده‌ها را بقاعده و قانون خودشان دفن نمایند عرّابها بیرون آورده در میان شهر کردش میکردند و مُرده‌ها را در میان عرّابها کذاشته بیرون شهر میبُردند و زمینها را کود کرده همه را بروی هم ریخته خاک بروشان میریختند اوّل دیوانیان مقصرین را که محبوس بودند بیرون آوردند و کفتند اکر مرده‌ها را دفن نمائید در تقصیر یا مُدت حبستان رفاه خواهد بُود آنها از عُهده بر نیامدند اهل نظام را حکم کردند که مرده‌ها را دفن نمایند طبیب هم در آنجا بسیار کم بوده اکثر طبیبان نیز که در آنجا بودند از ناخوشی فوت شده بودند بعضی از روزنامه‌نویسان انکلیس از امنای دیوان کِله دارند چونکه کمان داشتند که ناخوشی وبا دران جزیره بروز بکند و هیچ تدارک نکرده بُودند در شهر نیویارک ینکی دنیا با اینکه دولت جداکانه‌اند و باین عمل مدخلیت ندارند بمحض شنیدن ناخوشی وبا در جزیره جُمیکه روزنامه‌نویسان بخلق اعلام کردند که تنخواهی جمع‌آوری نموُده طبیب و دوا و آنچه لازم باشد برای خلق جُمیکه از راه احسان بفُقرا روانه نمایند و زود هم حاضر کردند و فرستادند در خود جزیرهٔ جُمیکه دولتمندان آنجا در یکروز سه هزار تومان بیشتر بجهة دوا و مستحفظ مریضها جمع کردند و این بسیار کم بُود بعد ازانکه خبر این ناخوشی بولایت انکلیس رسید اطبّا و دوا و آنچه لازم است از آنجا فرستادند امّا تا رسیدن انها ناخوشی در جُمَیْکه تخفیف یافته بُود درین خصوص در یکی از روزنامهای لندن حساب کرده‌اند که اکر چه این ناخوشی مُدتی در آنولایت طول کشید اما بیش از صد یک از خلق تلف نشدند امّا در کینکستان جمیکه چنانکه نوشته‌اند یک رُبع خلق را تلف کرده و در یک شهر که پانزده هزار جمعیت داشته و نام او سَکرَمَنْطَوْ است حالا بیشتر از یکهزار و پانصد نفر نمانده اکر چه بسیاری فرار کرده‌اند امّا معلوم است که نصف بیشتر تلف شده‌اند در بعضی شهرهای ینکی دنیای وسطی هم نصف مرده‌اند

احوالات مُتفرقه

از مملکت چین نوشته‌اند که دُزدان در یکی از رودخانهای آنجا بسیار بودند و همه با اسباب جنک بودند و زورقهای تیزرَوْ داشتند و اکثر غارت آنها از کشتیهای اهل چین است که تریاک از هندُوستان میبرند چونکه کم‌وزن است و کران‌بها و بکشتی انکلیسها دست نیافته‌اند در یکی از روزنامهای فرانسه که سمافوُر مینامند باینطور نوشته‌اند که شخصی در ولایت فرانسه تفنک بدست کرفته به شکار خرکوش بیرون رفته بود سکی که همراه بُرده بُود چند قدم از او پیش کردش میکرد ناکاه ایستاد و بنای فریاد کذاشت صاحبش پیش رفت افعی بزرکی دید کردن افراخته و چهار پای و نیم که یک زرع و یک رُبع باشد درازی قدّ او بُود صیاد باو تفنک انداخت کلوله به پشتش خوده با وجود زخم سنکُر صیّاد را عقب کرد صیاد با شدّت خوف و اظطراب خود را بالای درختی کشید افعی پیچان پیچان خود را بپای درخت رسانده نکاه ببالای درخت کرد ولکن بجهة زخم کُلوله قُوّتی در اُو نمانده بود و نتوانست از درخت بالا برود و پیچید و کذشت و قدری رفته افتاد و بعد از مُدّتی که صیّاد خاطرجمع شد که افعی بیجان شُده و دیکر حرکت ندارد از درخت فُرود آمده و سر او را بریده با تنش در جیب خود انداخته بخانهٔ خود آمد و افعی را بکسان و مُتعلقان خود نشان داده بعد از هشت روز که خواست پوست اُو را بکند در سر افعی میان پوست و کوشت الماسی ابدار دید که زرکرهای آنجا اوُ را هزار تومان قیمت کرده بودند آن شخص به پاریس رفته و کیفیت را بمدرسةالعلوُم علی‌التفصیل بیان کرده بوُد

در یکی از روزنامهای انکلیس نوشته‌اند که شخصی در مملکت اسکاتلند هست که در روُی زمین از او پرزورتر کسی دیده نشُده میکویند قُوتش بمرتبه‌ایست که دوش خود را بزیر شکم اسب ببرد و اسب را نیم زرع از زمین بُلند میکند و این کس از جُملهٔ زارعین است و در کوهستان آن مملکت ساکن است

از مملکت مصر نوشته‌اند کع عبّاس‌پاشا نایب‌السّلطنهٔ مملکت مزبور در عمارتی که نزدیک به دشت کویر هست بجهة شکار آهوی دشتی توقُّف داشت و چند راس تازی شکاری بجهة پاشای مزبور از ولایت انکلیس آورده بودند که در همان ولایت انکلیس آنها را تازی آهو مینامند و با آن تازیها مشغول شکار بُود و بنا داشت در همانجا بماند تا والده‌اش از زیارت بیت‌الله‌الحرام مراجعت نمایدو لذا پاشا درین سفر زحمت زیاد کشیده بُود کشتی بخار که بجهة اوُ در کنار بحراَلأحمر در شهر سویس حاضر کرده بودند با آدمها و متعلقاتش در او نشسته قدری راندند ناکاه کشتی به کل نشست و کم مانده بوُد که غرق بشود و تشویش تمام داشتند درین بین یکی از کشتیهای بُخار ولایت انکلیس که از مصر تا هندوستان کردش مینمایند بآن سمتها آمده بود والده پاشا را با آدمهایش به کشتی خود در آورده بجده بسلامت رسانید بعد از رسیدن بجده و مکه معظمه ناخوشی وبا در آنجا شدّت داشت بسیاری از آدمهای او از وبا و سایر ناخوشیها تلف شده بودند و خود والدهٔ پاشا چشم‌درد کرفته بود و معلُوم نیست که بعد از معالجه چشمش خوب بشود یا معیوب و هر وقت که والدهٔ پاشا بمصر مراجعت بکند پاشا بنا دارد که به قاهره روانه شود و چونکه قاعده است که سالی یکدفعه بمصر علیا برود از قاهره بمصر عُلیا خواهد رفت

در شهر اسکندریه منتظر حَسَنْ پاشا میر مشورتخانه مملکت مصر بودند و حسن پاشا بنا داشت عدالت‌خانه بر پا نماید که نصف اهل عدالتخانه از اهل فرنکستان باشند و نصف دیکر از اهل خود مصر قونسولهای دول خارجه ساکن اسکندریه راضی باین عمل نبودند چونکه بنا بود که کفتکوهای مابین اهل فرنکستان با اهل آنولایت رجوع بعدالتخانه مزبور بشود انها کفته بودند که ادم عادل بیغرض بجهة راه بردن این عمل لازم است و بسیار کم یافت میشود بلکه وجود ندارد و باین جهة راضی نشده بودند  از دیوان اعلای اسلامبول حکم شده بود که در مصر مشورتخانهٔ دیکر بنا بکذارند ملقب بدیوان احکام عدالت و این مشورتخانه از اعیان مصر میباشد باید آنچه دیوان مدخلت دارد در آنجا مشورت نمایند و اهل این مشورتخانه را باید اُمنای دولت اسلامبول پسند نمایند و از برای پاشا همین قدر اختیارست که موافق مشورت آنها رفتار نماید یا نه امّا صورت مشورت و مدعای آنها باید بوعدهٔ مُعیّنی بأسلامبول برسد کُلّ ولایات مصر آرام بوُد و قدری رو بترقی داشت در فصل پائیز چونکه آب رود نیل کشیده و کم شده بود تشویش داشتند که مبادا حاصل بعمل نیاید امّا در آخر پائیز که اب روُد نیل دوباره بالا آمد کفایت حاصل را کرده بوُد و در خصوص حاصل پنبه نوشته بودند که چوُن هنوز نچیده بودند معلوم نبود که از سالهای متعارفی زیادتر یا کمتر بشود اما بیشتر از سالهای دیکر کاشته بوُدند روُد نیل پر از کشتیها بود که حاصل میان ولایت را بکنار دریا میبرند و تجارت فراوان در آنجا داشتند پول زیاد از اسکندریه عوض قیمت اجناس میرفت پول طلای انکلیس را که پوند مینامند و هر یک دو تومان و دو هزار یا دو هزار و پانصد دینار پول ایران است در آنولایت بسیار آورده بوُدند و خیلی در آنجا متداول شُده خصوُص در میان اعراب آنولایت و در یک هفته حساب کرده‌اند که که بیست و پنجهزار پوند تخمیناً مبلغ پنجاه و پنج هزار تومان پول ایران میباشد بدست تجار آمده و بزارعین رسیده بوُد و چونکه هشت هفته همین طور پول فراوان میرفت در این مُدّت چهارصد و چهل هزار تومان پول انکلیس بدست رعایا و زارعین مصر رسیده و غیر ازین مبلغ بزرک که از پول انکلیس داده شده پول زیاد هم از ولایت روم و هم از فرانسه و اسپانیول و نمس بآنجا آمده است

اعلانات

حسب‌الحُکم دیوان اعلی قیمت اعلانات درین روزنامه باین تفصیل است بیشتر از چهار سطر نباشد یکهزار دینار کمتر هم باشد یکهزار دینار و اکر بیشتر باشد از قرار هر سطری پنج شاهدی تُجّار و غیره را اعلام میشود که هر کس چیزی فروختنی داشته باشد و بخواهد بخلق اعلام نماید درین روزنامها ازینقرار نوشته میشود

موُسیو روُجِیارِی نام تاجر فرنکی چند بار مال‌التجاره بدارالخلافه آورده که بفروش برساند در خانهٔ اللّهویردی آقا نزدیک به سفارتخانه دولت بهیه انکلیس در محلّه عباس‌آباد منزل دارد و موافق تفصیل ذیل اجناس آورده است و غیر ازین تفصیل هم چیزهای


زنجیر ساعت
از طلا و غیره

دست‌بند و غیره

نشان دوش صاحبمنصبان
نظامی

قوطی انفیه طلا میناکاری

تخت و صندلی بطرح
خوانین فرنکستان

ساعت مجلسی

قمه که دو طرفش
طپانچه دارد

ساعت نقره و طلا

اسباب چینی از هر قسم

شمع کافوری

باروط انکلیسی بسیار
خوب

چتر بسیار اعلی و خوب

قوطی موزیکال

دستکش از هر قسم

حمایل صاحب‌منصبان
نظامی کلابتون با فانسقه
و کلّ اسباب

زین و برک فرنکی

پیچ بخاری

کاغذ الوان مُنقّش
مخمل و کلابتون نما
جهة چسباندن اطاقها

کردن‌بند سیاه
ابریشمی

پیراهن فرنکی

دیکر اعلی که نازکی دارد بسیار آورده است که بعضی تابحال باین ولایت هیچ نیامده بود از خوانین و خاص و عام اهل دارالخلافه مبارک را اعلام میکند که هر کدام مایل باشند بیایند و تماشا نمایند