وقایع اتفاقیه/۱۷
روزنامه وقایع اتّفاقیه بتاریخ پنجشنبه بیست و هفتم شهر رجبالمرجّب مطابق سال تنکُوزئیل سنه ۱۲۶۷
نمرهٔ هفدهم هر کس در طهران طالب نُسخه ازین رُوزنامها باشد در بازار در دکان میرسیدکاظم بلور فروش فُروخته میشود |
قیمت یک نسخه دهشاهی سه ماه ششهزار دینار شش ماه دوازده هزار دینار یکسال دو تومان و چهار هزار |
اخبار داخلهٔ ممالک محرُوسهٔ پادشاهی
اُردُوی همایون
چنانچه در روزنامهٔ هفتهٔ کذشته نوشته شده موکب فیروزی کوکب اعلیحضرت پادشاهی در روز شنبه ۸ ماه رجبالمرجب بقزوین نزول اجلال فرموُدهاند و اهل شهر از اعیان و اشراف و علما و ساداة و وضیع و شریف با کمال شوق و شعف به پیشواز آمده بودند و عامة خلق خاصه کسبه بحدّی از توقُّف موکب همایون در قزوین شاکر بودهاند که از اکثری شنیده شد که قلباً راضی نبودهاند که موکب شاهنشاهی از قزوین حرکت فرمایند زیرا که در نظام و آرامی قشون اهتمامی شده است که تعدّی بکسی نمیشود و در معاملات هم منافع کلی باهل این بلد رسیده لکن در یوم سهشنبه ۱۸ از آنجا تشریففرمای صفحات عراق شدند
مقرّبالخاقان حاجی علیخان فرّاشباشی در خدمت مُحوّله بخود به کفایت و صداقت اقدام نموده و خدماتش مقبول و مستحسن خاطر اعلیحضرت شاهنشاهی و اولیای دولت قاهره افتاده و علاوه بر منصب فراشباشی کرسی عمارات دیوانی کلّ ممالک محروسه را باو واکذار کردند که مُستحفظ و سرایدار و معمار بهر یک از عمارات که لازم است مُعیّن نماید و عمارات دیوانی را که آثار شوکت ایندولت علیه است همیشه پاکیزه نکاهدارند و تعیین نمودن فرّاشباشیان حکام و فرماندهان ممالک محروسه نیز بعهده مشارالیه محوّل کردیده که عزل و نصب آنها نیز بعهدهٔ او محول باشد و فرمان همایون بجهة این دو منصب بافتخار مشارالیه مرحمت شده
عالیجاه اقاخان که بسرتیپی سوارهٔ ایلات قزوین منصُوب شده بوُد در روز ورود موکب همایون هزار و پانصد نفر سواره باشکوه تمام به استقبال آورده و بعد از آن هم دو روز اولیای دولت علیّه سان بدقت تمام دیدند هر طایفه را از سواره بیکرنک لباس ترتیب داده بود که هر طایفه از لباسشان معلوُم و مُمتاز بُود و جمیع اسبهای این هزار و پانصد نفر داغ کرده و خوب بُود و اسب هر طایفه را به اسم همان طایفه داغ کرده بودند و خوب و زُبده بنظر آمدند
فوج پنجم ایلات قراچهداغی و سوارهٔ ایلات قراچُورلُوی آذربایجان یک منزل بقزوین مانده به اردوی همایُون مُلحق شدند و از سان حضور اعلیحضرت پادشاهی کذشته و از آنجا با عالیجاه جعفرقلیخان قراچهداغی میرپنجه مأمُور سرحدّات استرآباد و کرکان شدند و بدارالخلافه آمده سیصد نفر از سوارهٔ افشار ابوابجمعی عالیجاه سلیمانخان را با فوج بیات زرند و اخلاص افشار و سوارهٔ قراچورلوی عراق و آذربایجانرا برداشته بفصحات کرکان روانه شدند
فوج جدید مراغهای که عالیجاه جعفرقلیخان سرتیپ کرفته بود با صاحبمنصبان فوج سیّم در روز چهارشنبه دوازدهم با آراستکی و شُکوه تمام وارد قزوین شدند و روز پنجشنبه بنظر اولیای دولت علیّه رسید همه جوانان خوب رشید کرفته شده است و قرار شده که تا تشریففرمائی موکب همایون در قزوین آنها هم در آنجا باشند و بعد از نهضت موکب مسعود از قزوین آنها هم بجهة قراولی و مشق بدارالخلافه طهران بیایند و حسبالحُکم چند روز است که وارد شدهاند
فوج جدیدی که حکم شده بود از اقشار برکشلوی قزوین کرفته شود در رُوز ورود موکب همایون به استقبال آمده بوُدند و از نظر همایون کذشته مقبول و مُستحسن افتادند
فوج جدید خمسهای که تازه کرفته شده بود با علینقیخان سرهنک روز ورود موکب همایون بقزوین وارد شده و از نظر اعلیحظرت پادشاهی و اولیای دولت علیّه کذشته و قرار بر این شد که تا دو ماه در قزوین توقُّف داشته سیورسات بکیرند و مشغول مشق باشند
بعد از آنکه نواب سیفُالله میرزا بحکومت همدان منصوب کردیده بود بعضی ارباب فساد و لجاج از راه عناد اشتباهاً باوُ عرض کرده بوُدند که حاجی غلامحسین ریش سفید جماعت دبّاغ همدانی مبلغی به صنف مزبور اجحاف و زیادتی کرده است نواب مُعزّیالیه بجهة عدم بلدیّت او را کرفته و چهار صد و پنجاه تومان از او تَمَسّکْ کرفته بودند حاجی غلامحسین مراتب را بعرض امنای دولت علیّه رسانده آنها را برکاب همایون پادشاهی احضار نموده و در توقُّف قزوین اولیای دولت علیّه بحقیقت اُمور ایشان رسیدکی کردند معلوم شد که باشتباه این عمل ناشی شده است تمسُّک مزبور را از کسان نوّاب سیفالله میرزا کرفته بحاجی غلامحسین رو کردند و حکم دادند که کسی باین جهة نباید که متعرض او باشد
دارالخلافهٔ طهران
فوج بیات زرند که در هفتهٔ کذشته نوشته شده بود که مأمور کرکاناند درین هفته روانه شدند
فوج اخلاص افشار نیز بدارالخلافه مبارکه آمده بود در یوم دوشنبه و سهشنبه مواجب انها داده شده مأمور کرکان شدند
در باب مال بارکش مازندرانی و لاریجانی و لواسانی و شمیرانی و سایر حول و حَوْش دارالخلافه که همیشه بار برنج و ذغال و غیره میآوردند و باعث ارزانی اجناس دارالخلافه میشد چون کاهی اوقات دیوانیان بجهة حمل و نقل قورخانه و غیره مالهای آنها را میکرفتند با اینکه کرایهٔ بیشتر از سایرین میداند باز موجب توّهم آنها شده چندی بار بشهر آوردن را موقوف میکردند و کرانی در اجناس بهم میرسید مراتب بکارکذاران دولت علیه عرض شده مقربالخاقان اجودانباشی حکم نظامی دادند که احدی از دیوانیان بجهة حمل و نقل قورخانه و غیره معترض این اشخاص نشوند و حکم مزبور را بدروازهای شهر رسانده قدغن نمودند و باین سبب برنج و ذغال و غیره که چند روز کران شده بود باز مثل اوّل ارزان کردید
یخچالهای شهر طهران چونکه در تابستانها خالی از آب میماند و مردم خاکروبه و کثافات و غیره بآنجا میریختند و در وقت بستن آب بجهة کرفتن یخ آب کثیف و یخ ناصاف میشد و در زمستان هم که آب در انجاها بود کاهکاه بجهة شستن کُهنه و رخوت اطفال ناپاک میشد عالیجاه محمودخان کلانتر قدغن کرد که در دور یخچالهای شهر دیوار بکشند که مانند سابق نباشد بعضی از اهل شهر مانع کشیدن دیوارهای مزبور شدند و کفتند که شارع عام داخل املاک صاحبان یخچال میشود مشارالیه هفت ارج از دیوار تا دیوار کوچه بجهة شارع عام معین نموده که حقّ عبور خلق منظور شود و بعد از وضع شارع عام دیوار دور یخچالها کشیدند
سایر ولایات
از قراریکه در روزنامه اصفهان نوشته بودند در روز بیست و یکم جمادیالثّانی زوجهٔ استاد اسماعیل نام نجّار عمارات دیوانی فوت شده و در امامزاده احمد مجلس فاتحهخوانی داشتهاند ناکاه طاق اطاق یکمرتبه بر سر جمعیت خراب شده ولی از تفضُّل خدائی کسی تلف نشده مکر یک نفر کوُدک بسنّ هشت نه ساله در زیر آوار مانده فًوْت شده
هم در روزنامهٔ اصفهان نوشتهاند که در محلّهٔ بیدآباد شبی مجلس شُرب و هرزکی بوده است و در روی مهتابی نشسته بودهاند سه ساعت از شب کذشته یک نفر شاکرد قصّابی در میان آن میان بوده است بر میخیزد برود شخصی دیکر مانع او شده و دستی بسینهاش زده که عقب برود از مهتابی پایین افتاده و فیالفور مُرده است کدخدای محلّه خبردار شده همکی اهل مجلس را کرفته بنزد عالیجاه چراغعلی خان برده و عالیجاه مشارالیه تنبیه بلیغی بجمیع آنها نموُده و در حبس دارد تا بعد ازین قاتل بر حسب شرعمطاع قصاص شود
نوّاب نصرةالدوله فیروز میرزا صاحباختیار فارس از بندر ابوشهر بشیراز معاودت نمودهاند از قراریکه نوشته بودند در شیراز باز امسال هم ملخخوارکی بهم رسیده است لکن از تفضّلات الهی مُرغ سفید بسیاری بهم رسیده که دیدهاند ملخ را بسیار میکشد و تلف میکند و از قراریکه نوشتهاند امیدواری هست که این مرغهای سفید امسال ملخ را تمام کنند و رفع این سانحه از آن مملکت بشود
از خوارق عادت که بمعجزهٔ حضرت معصومه علیها و علی آبائها المعصومین الف الثناء و التّحیه دلالت دارد این است که در روزنامهٔ قُم نوشته بوُدند که در روز اوّل ماه رجب طرف عصر یکساعت بغروُب مانده از بالای قبّه روضه مُنوّره سفیدی روشنمانند نور مُتجلّی بود به نوعی که در روز روشن با شعاع افتاب شعاع او نمایان و بطرف آسمان متصاعد بود و تا مد نظر میدید این نور نمایان بوُد
علی آقای شکاک که از جُملهٔ اشرار ولایت ارومی بود و در صوما مقام داشت و بواسطهٔ ارتکاب هرزکی و دزدی و شرارت اوُ اَمر آن سرحد منتظم نبود و مُدّتی بود که حُکّام ارومی بهر نحو که میخواستند او را یا بینزاع و مفسده به ارومی بیاورند یا شرارت و هرزکی او در آن سرحد موقوف بشود نه بدست میامد و نه شرارتش موقوف میشُد و نواب مصطفی قلی میرزا حاکم ارومی نیز درین اوقات بر حسب امر اُوْلیای دولت قاهره به استمالت و خوشی هر چه نوشته و آدم فرستاد که به اُرومی آمده قراری در کارش کذاشته شود که امر آن سرحد مختل و فاسد نباشد چارهپذیر نشد بعد یکدسته سرباز و یک نفر سلطان فرستادند که شاید بی منازعه و محاربه بیاید نیامده بلکه جمعیّتی از عشیرت خود جمعآوری کرده بنای محاربه و مقابله کذاشت و در مقابله دو نفر هم از سربازان کشته شدند عالیجاه عسکرخان بمُجرّد استماع این خبر یکفوج افشار را با صد و پنجاه نفر سواره برداشته رفته او را محصور نمود حصانت قلعه با جلاوت قشون دوامی نکرده خود و اتباعش را باالتّمام دستکیر نمودند چند نفر را که قاتل آن دو نفر سرباز و شریرتر از سایرین بودهاند نواب مصطفی قلی میرزا حکم بقتل آنها نموده بسزای خود رساندند و علیاقا را با ده نفر از اتباعش بفوج جدید افشار سپرده برکاب همایون روانه ساختند
در روزنامه تبریز نوشتهاند در مراغه سیدی از اهل عراق صفحهٔ آهنی را با اجزاء خارجه چنان ترتیب کرده که تیر باو کار نمیکند و کلوله بمحض خوردن باو از یکدیکر پاشیده بزمین میریزد و مُدّعی این است که از همین اجزا زره میسازد که کلوله باو کار نکند نوّاب حشمتالدّوله او را به تبریز خواستهاند که از عمل او استحضار حاصل نمایند و غیر ازین هم میکویند صنایع غریبه بسیار دارد
اخبار دُوَل خارجه
انکلیس تاریخ روزنامه که از اینولایت آمده بود ششم جمادیالثانی بود درین ولایت تازه اتفاقی نیفتاده است که قابل نوشتن باشد مکر اینکه چند سال پیش ازین از دیوان قرار شده بود که اجناس از قبیل جو و کندم و غیره بیکُمرک داخل ولایت بشود و بسبب این قرارداد اکثر زراعتکاران ولایت انکلیس بسیار مُتضرّر شدهاند خصوص در ولایت اَیْرلَنْد که سابقا داد و ستد زیاد داشته در آرد و کُلّ آذوقهٔ خوراکی و حال نمیتوانند این اجناس را بمقابل اجناسی که از دُول خارجه میآید بفُروش رسانند درین خُصوص اهل اَیْرلَنْد و اکثر زارعین ولایت انکلیس بدولت عارض شدهاند و امیدوارند که بعد از آنکه مشورتخانه دیکر از وکیل رعایا جمع بشود قراری در امورات آنها کذاشته شود که رفع ضرر انها شده و چندان خسارت درین باب نکشند
فرانسه
تاریخ کاغذ آخر که از آنولایت آمده بود هفتم جمادیالثانی بُود و از قرار روزنامهٔ آنولایت معلعم میشود که لوی ناپلییان رئیس جمهوریهٔ دولت فرانسه چونکه به تدبیر و سلوک و دانشمندی و عاقلی راه میرفت اکثر اهل فرانسه از او راضی بُودند مکر الواط و مفسدین که از دولت خود هیچوقت راضی نیستند و دایم طالب هنکامه و اشوب و اغتشاش میباشند
درین ولایت وُزرا هنوز معین نشدهاند چنانچه در چند وقت پیش ازین در روزنامه نوشته شده چند نفر وزرا مامور شده بودند که امورات دولتی معطّل نماند تا وقتیکه وُزرای دیکر که دائمی باید باشند مامور بشوند
وزیر محاسبه اذن مبلغی پول خواسته است که معین بکنند بجهة ساختن بیمارخانه و دواخانهها بجهة خلق و این مبلغ را هم مُعیّن کردهاند امّا در طور خرج کردنش با اهل مشورتخانه مشورت و بحث و کفتکو شُده است
سایر ممالک فرنکستان
از ممکت نمسه بعد از آنکه در روزنامهٔ هفتهٔ کذشته نوشته شده خبری تازه نیست در ولایت ایطالیا دستهٔ دزدان که در یکی از قصبهای آنولایت آنقدر اموال از مردم بزور اخذ کرده بودند کم مانده بود که همه متفرق یا کشته شوند قشون آستریّه و رومه و پیدمانت عقب این دزدان رفته بودند و اُمید داشتند که همه را دستکیر یا متفرق نمایند
بزرکان مفسدین فرنکستان که چند سال پیش ازین در اکثر دُوَلِ فرنکستان اغتشاش کرده و تاج و تخت آن ممالک را بر هم زده بودند تا بعد از جنک و خونریزی زیاد که باز پادشاهان استقلال بهم رسانند و سلطنتشان برقرار شد حال کریخته و در کُلّ روی دنیا متفرّق شدهاند خُصوص بمملکتین انکلیس و سِوِیسْ که اکثری باین دو دولت پناه آوردهاند خلق چنین خیال داشتند که درین فصل بهار بنا داشتند که در بعضی ولایات فرنکستان باز آشوب خود را برپا نمایند اما چونکه نظام دُوَل فرنکستان سخت شده است نتوانستند عمل خود را از پیش ببرند و اظهار مافیالضّمیر خود را نمایند
در روزنامه شهر میلان پایتخت مملکت پیدمانت نوشتهاند که مَرْشَلْ ردسْتَکه سردار کلّ قشون آستریّه در ممالک ایطالیا خلق را اعلام کرده بوُد که هر کس بمفسدین مزبور مراوده و صحبت داشته باشد یا هر که که نوشتجات این مفسدین را در میان خلق قسمت نماید که منظور او باز اغتشاش و آشوب درین ولایات باشد بعد از ثابت شدن تقصیرش کشته خواهد شد و هر کس که کاغذ مفسدین از نزد او در آید که باُمنای دولت اظهار نکرده باشد محبوُس خواهد کردید
احوالات مُتَفَرِّقَه
بعضی از صاحبمنصبان کشتی انکلیس که به بحر منجمد فرستادهاند به عقب آنها که چند سال پیش ازین بآنجا رفتهاند و از آنها اثری نیست در خصوص ماهی که از آن دریا در میآورند و از شدّت سرما فیالفَوْر یخ میبندد بطور غریب نوشتهاند که یک روز ماهی از آن دریا در آوردند و دَفْعَتاً یخ کرد کمان کردند که مُرده است و سخت شده بود مانند سنک شکمش را پاره کرده در میان آب کذاشتند که بشویند و یخش باز بشود دیدند که بحرکت آمده و بعد از حرکت زیاد مُرد بجهة امتحان ماهی دیکر که یخ بسته بود و شکمش را پاره نکرده بُودند در میان آب کذاشتند بعد از انکه یخش آب شد بحرکت در آمد و نمُرده بود
از مدرد پایتخت اسپانیول نوشتهاند که بنا دارند که در هر دولت و نزد هر پادشاهی که سفیر کبیر داشته باشند مأموُریت انها را موقوف نموده در عوضشان وزرای مختار بفرستند و این قرار را میکذارند بجهة کم کردن مخارج دولتی و اکر این قرار داده شود ایلچیان ساکن شهرهای لندن و پاریس درین روزها عوض خواهند شُد
یکی از خوانین نمسه که نام او دُوْک دء بَرنَزویک است و مُدتیست که ساکن ولایت انکلیس است درین روزها از انکلیس بفرانسه در کشتی هوائی که بلُون مینامند رفته است از شهر لندن بالا رفته و همراه خود سیزده عدد از آن کبوترها که آموخته کردهاند بجهة اخبار کاغذ به بالشان بسته پرواز میدهند و بمقصد میرود بُرده بودند وقتیکه بالا رفت باد مخالف وزیده و پنج فرسخ آنطرف شهر لندن پایین آمده بود بلونرا بکنار دریا بُرده و چند روز دیکر از آنجا بهوا رفت وقتیکه هوا ملایم بود و باد کم داشت بالا رفت و از دریا که در آنجا هفده فرسخ مابین انکلیس و فرانسه است کذشته و در مملکت فرانسه پائین آمده وقتیکه نزدیک ولایت فرانسه رسیده بُود بلون خِیْلِی بزمین نزدیک شده و یک طناب از او آویخته بوُد دو نفر در کنار دریا ایستاده بودند دیدند که بلون میاید به طناب چسبیدند که بکیرند و نفهمیدند که زُور بلوُن هر دو را از زمین بلند میکند وقتیکه به طناب چسبیدند بلون هر دو را از زمین کنده چند بار بروی هم غلطیده و بزمین افتادند او این بلُون چهار پنج فرسخ بمیان ولایت فرانسه رفته و در آنجا از هوا سرازیر شده بزمین آمده بود
مُدّتیست که در هندوستان بنا دارند که راهآهن بسازند و هنوُز قراری درین باب نشده است که تمام نمایند در یکی از روزنامها نوشتهاند که هنوز ساختن راهآهن از برای این مملکت زود است چونکه هنوُز راه بجهة تردد عرّابه و بارکش در بسیار جاها نساختهاند و حساب کرده آند که قافلهٔ که از وسط هندوستان بکنار دریا به بمبائی میآیند نزدیک به چهار کرور کاو در هر سالی بار میشود و اینها از کوه کات میکذرند و اجناس از وسط مملکت هند بکنار دریا میآرند و ازین چهار کرور بار نزدیک بدویست هزار بار پنبه است و مابقی اجناس دیکر بعضی اوقات تردُّد ازین کوهها بسیار مشکلست کاهی بسبب سیل در موسم باران و کاهی بسبب کمآبی و خُشکی در فصل کرما که تشنکی میکشند و ازین کاوها بسیاری تلف میشوند کاهی هم ناخوشی بمیان کاوها میآفتس که هزار هزار تلف میکردند و بوی عفونت آنها ناخوشیهای دیکر در میان خلق احداث میکند بعضی از اهل انکلیس کلهمند شدهاند که تجارت بطوریکه باید درین ولایت زیاد باشد هنوز نشده است و علاج اینمرحله را در ساختن راهها میدانند خُصوص راههائی که از کوهستان کات میکذرند و جای حاصلخیز هندوستان و در وسط مملکت است که حاصل از آنجاها بکنار مملکت باید بیاید
شهر فِرَنْچِسْکَوْ که در کلیفارنیاست همه را در دو سال آباد کردهاند و دو سال پیش ازین شش هفت خانهٔ کلی در آنجا بود حال کوچها و خانهای بزرک و انبارهای تجارت همه در آنجاست و بسیار چشمانداز غریب دارد و از ترکیبش معلوم میشود که به عجله ساخته شده است بعضی خانها را از آجر ساختهاند با زینت تمام و بعضی را از چوب ساختهاند و چنان جَلْد ساختهاند که ملاحظهٔ استحکامی در او نشده و اکر یک مرد پُرزور لکد بزند میاُفتد در کنار دریا سَکُو بستهاند که کشتیهای بار تجارتی که بآنجا میآیند بتوانند بکنار بیایند و بار خود را در روُی سکو بکذارند خیلی از کشتیها بکنار دریا آورده و در آنجا قایم و استوار کردهاند که در عوض انبار مال تجارتی و نشیمن تُجّار و غیره بکار بیاید و هر روُز خانهای دیکر تازه میسازند و کسانیکه این خانها را میسازند از کرایهٔ آنها بسیار منفعت میبرند در بعضی کوچها موسم باران چنان کِلْ میشود که از برای اسب و دام اکر برود تشویش غرق شدن هست و کوچهائی که بهتر ازین کوچها ساختهاند با تختهٔ چوب فَرش کردهاند و در زیر آن تختهها ممرّ رفتن آب کوچها را کذاشتهاند که از شهر بیرون برود دو قسم خانه در آنجا بسیار ساختهاند یکی مهمانخانه که اغلب بجهة غذا خوردن بآنجاها جمع میشوند و در خانهای خود چیزی نمیپزند و یکی هم قمارخانه و آنها که قمارخانها را ساخته و صاحبان قمارخانها هستند بسیار منفعت میکنند علیالخصوص از معدنچیها که خاک طلا از معدن آنجا در آورده و با کیسههای خاک طلا بآن شهر مراجعت کردهاند قماربازی زیاد درین قمارخانها میکنند و بسیار اتفاق میافتد که معدنچیها که چند ماه در معادن و کوهستان آنجا زحمت و صُعُوبَت و سختیهای زیاد کشیده و چند کیسه خاک طلا بدست آورده و بمشقّتهای بسیار جمع کردهاند در چند ساعت همه را بقمار میزنند و بعد از آن دوباره بطرف معادن مزبور مراجعت مینمایند درین شهر از کسان مُختلف از هر مملکت و هر طرف روی زمین هستند و از اهل چین هم درین شهر بسیارند و بجهة طلای زیاد که درانجا پیدا شده و شهرت یافته است از همه اطراف عالم خلق بآنجا جمع شدهاند قمارخانها را بسیار با زینت و آراستکی ساختهاند و میان اطاقها را آینهبندی و نقّاشی کردهاند و این عمل قماربازی در آنجا از دیوان منع نیست دیکر چونکه اکثر خانهای این شهر از چوب ساخته شده است آتش بمیان این خانها بسیار میافتد درین روزها یک خانه که صد هزار دالار که معادل بیست و چهار هزار تومان پول ایرانست قیمت او بوُده و سه بار پیش ازینهم قدری آتش کرفته و سوخته بوده است باز مجدّداً آتش کرفته است صاحب این خانه و صاحبان چند خانهای دیکر وقتی که تازه بآنجا آمده بودند یک پول سیاه نداشتند و بسیار بیچیز بودند درین اندک مُدّت اینطور صاحب مایه و مِکْنَتْ شدهاند در قمارخانها بسیار جنک و نزاع در میان مردُم اتّفاق میافتد و بیشترشان حربههائی که دارند طپانچه ششلوله و کارد است و بسیار اتفاق میافتد که کسی در قمارخانه کُشته میشود آنها که مشغُول قماربازی هستند بر میخیزند و آن کُشته را بیرون برده نعشش را بزودی دفن مینمایند و برکشته باز مشغول قماربازی میشوند و چندان کُشته در میانشان وقعی ندارد
از کشتیهای تُجّار فرانسه یک کشتی بزرک از لنکرکاه شهر هوْرَهْ کنار مملکت فرانسه بطرف کلیفارنیا روانه بوده است که از راه شهر رِیُوْ جانِیْرُوْ برود ناکاه در لنکرکاه جبّهخانهٔ کشتی مزبور اتش کرفته و کشتی را ترکانده غرق کرده بوُد از جمعیّتی که در آن کشتی نشسته بودند اغلب آنها خودشانرا بخُشکی بسلامت در آورده بودند و بعضی هم تلف شدند و بعضی هم مجروح و زخمدار کردیده بودند که معلوم نبود بمانند یا بمیرند