وقایع اتفاقیه/۱
یا اسدالله الغالب
روزنامچه اخبار دارالخلافهٔ طهران
از آنجا که همّت حضرت اقدس شاهنشاهی مصروف بر تربیت اهل ایران و استحضار و آگاهی آنها از امورات داخله و وقایع خارجه است لهذا قرار شد که هفته بهفته احکام همایون و اخبار داخلهٔ مملکتی و غیره را که در دول دیگر کازِت مینامند در دارالطبّاعه دولتی زده شود و بکلّ شهرهای ایران منتشر کردد که اهالی ممالک ایران نیز در هر هفته از احکام دارالخلافه مبارکه و غیره اطلاع حاصل نمایند و از جمله محسّنات این کازت یکی آنکه سبب دانائی و بینائی اهالی این دولت علّیه است دیکر اینکه اخبار کاذبه اراجیف که کاهی برخلافه احکام دیوانی و حقیقت حال در بعضی از شهرها و سرحدات ایران پیش ازین باعث اشتباه عوام این مملکت میشد بعد ازین بواسطه روزنامچه موقوف خواهد شد و بدین سبب لازم است که کلّ امنای دولت ایران و حکام ولایات و صاحبمنصبان معتبر و رعایای صادق این دولت این روزنامه را داشته باشند و بر حسب قرارداد فوق در یوم جمعه پنجم شهر ربیعالثانی ایتئیل سنه ۱۲۶۷ باین کار شروع شد و مباشر این روزنامهها بهر کس که طالب باشد هفته بهفته خواهد رساند
اخبار خود دارالخلافه
درین اوقات از حُسن تدبیر و سلوک امنای دولت ایران امنیت دارالخلافه چنان است که دزدی و دَغَلی بسیار کم میشود بطوریکه کم ذکر میشود و یک سبب امنیّت کذاشتن قراولخانهاست در شهر و امثال قراولخانهای چند در دارالخلافه نباشد و امنای دولت قاهره معلوم کردند که بسیار بر امنیّت شهر افزوده است لهذا منظور دارند که در شهرهای معظم سایر ممالک نیز قراولخانه بکذارند از جمله حکم شد که در اول حوت در سی جای شهر مشهد قراولخانه بنا بکذارند
ارزانی و فراوانی نعمت است در دارالخلافه مبارکه با اینکه امسال برف مکرّر و بسیار آمده که زیاده از عادت اینولایت است باز غلّه ارزان است و کران نشده زیرا که میدانند که قریب دوازده هزار خروار غلّه پادشاهی زیاده از مصارف در انبار موجود است که اکر خدا نخواسته غلّه کم بشود آنها را بقیمت عادله وقت بخلق بفروشند که کرانی نشود
مصطفی قلیخان سرتیپ قراکوزلو چون علاوه بر خدمات خراسان و دفع فرقه ضالّه بابیّه نیریز فارس در صفحات بندر ابوشهر نیز خدمت نمایان کرده بود از اینجة منصب میرپنچه کی باو داده شد
محمّد علی خان سرتیپ سواره ایلات قزوین که فوت شده بود آقاخان سرتیپ ماکوئی بجای او برقرار شد
پاشاخان مکری سرکرده سواره مهاجر سرتیپ افواج سمنانی و دامغانی شد
سلیمانخان دنبلی حاکم تربت شد و مامور است درین روزها میرود
یوسف خان افشار سرهنگ فوج جدید افشار ارومی شده مامور شد و رفت
فوج خوی و فوج خدابندلو که ملتزم رکاب همایون بودند چون که مدّتی بود که در رکاب مشق میکردند در این اوقات مرخًص شدند
رضاقلیخان سرکردهً سواره افشار صانیقلعه بجهة اینکه خوب خدمت کرده بود بنیابت حکومتی پدرش سلیمانخان افشار منصوب و از دربار همایون مرخص شد رفت
فوج ناصریّه و فوج چهارم تبریزی که مامور بزنجان بودند با توپخانه وارد دارالخلافه شدند
قرار جدیدی که اولیای دولت قاهر کذاشتند این است که در اوّل ماه و پانزدهم چاپارها از دارالخلافه بممالک ذیل آذربایجان فارس رشت کرمان استراباد مازندران خراسان کرمانشاهان بروند و در چهاردهم و بیست نهم دو دفعه وارد شوند مکر کرمان چونکه دوراست ماهی یک چاپار در پنجم میرود
از اوّل ماه صفر قرار بر این شده شده است که در چاپارخانها اسب را فرسخی ده شاهی کرایه بکیرند و اسب بدهند اگر از تجار و غیره بخواهند با اسب چاپاری بهر جا بروند با اذن و حکم دیوان در هر جا اسب بآنها میدهند و هر قدر اسب بخواهند حاضر است
مرتضی قلیخان حاکم شاهرود و بسطام معزول شد و محمّدتقی خان جوانشیر عوض او منصوب است
اخبار سایر ممالک ایران
چاپار خراسان که روز بیست و نهم ربیعالاوّل بیست و نهم ربیع الاول میبایست بیاید یکروز پیشتر آمد اخبار تازهای در آنجا نیست و کمال امنیّت در آنجاست مکر اینکه کدخدایان سرخس رفتهاند که گرویها و اسرائی که دارند بیاورند و قشون هم در بیرون شهر اردوی حاضر دارند که اکر از آنها اهمال شود مامور شوند
هرزهکی فرقه ضالّه بابیّه در ممالک محروسه ایران در هر جا شهرت یافته از انکه کذشته است ذکرش قابل نیست مکر تازه حکایت ملاّ محمّد علی ملحد ملعون مطرود است که داخل باین فرقه ضاله شده با جمعی از اتباع خود در زنجان یاغی شده هر قدر اولیای دولت قاهره سعی در نصیحت او کردند و از علما بنصایح و مواعظ او از هر جا نوشتند سود نبخشید و در مقابل قشون پادشاهی بمقابله و مقاتله ایستادند و از قشون پادشاهی و اتباعش آنچه متفرّق نشده بودند در دعواها بهلاکت رسیده و بکلّی تمام شدند
میرزا قوما که در بهبهان بود و چند سال در آنجا خودسری میکرد این روزها عالیجاه عباسقلیخان سردار لاریجانی او را کرفته با مالیات دیوانی که بخزانه عامره میآوردند روانه دارالخلافه نموده و نصرالله خان یوزباشی لک مأمور شد که باصفهان رفته بسربازهائیکه مأمور آوردن میرزا قوما بودند برکرداند و او را بدارالخلافه طهران بیاورد
نوّاب خانلر میرزا که بحکومت لرستان و عربستان مأمور بود از بروجرد با سواره ابوابجمعی و فوج بروجردی بمقّر حکومت خود روانه شد
چون اولیای دولت علیه اهتمام بسیار دارند که صنایع بدیعه ممالک محروسه رونق تمام یابد لهذا در بافتن شال کرمانی قدغن اکید نمودند که خوب بافته شود و حالا بطوری شده است که نهایت امتیاز را دارد و نمونهها که آوردهاند و بنظر اولیای دولت علیه رسیده شبیه شالهای کشمیری میشود
سابقاً حکم شده بود که نوّاب شاهزاده مهدیقلی میرزا حاکم مازندران اشخاصی را که قابل هستند تربیت و ترغیب نماید که شکر مازندران را مانند شکر هندوستان سفید نمایند درین روزها استاد عبدالحمید نام مأمور شده رفت و درین هفته بقدر سی من شکر آنجا را که سفید کرده بود آوردند مانند شکر هندوستان است و از هر قسم حلویات ازو ساختند و بسیار خوب شده بود و آن بهتر از شکر جزایر ینکی دنیا که هند الغربی مینامند است و حکم شد که باز هم درست نمایند و چونکه بعمل آمدن این شکر نفع ممالک ایرانست در جاهای دیکر هم که ممکن است بعمل بیاید قرار شده است که سعی نموده بعمل بیاورند از آن جمله در خوزستان نیز که سابقه شکر آنجا مشهور بود حکم شده است که باز بکارند و شکر سفید بعمل بیاورند
عالیجاه شفیعخان نایب اوّل اجودانباشی مأمور بمصلحتکذاری و اقامت لندن پایتخت انکلیس شد
عالیجاه میرزا حسینخان مامور باقامت ببنبائی و کارپرداز امور تجارت تبعهٔ دولت علّیه ایران که در آن شهر میباشند کردیده است
اخبار دول خارجه
انکلیس
درین مملکت اخبار نبود که مدخلیّت باهل دول خارجه داشته باشد در کلّ جزایر ان بحشمت امنیّت و آرامی بود اهل مشورتخانه خوانین و وکلای رعایا در پایتخت هنوز جمع نشده بودند اما قاعده آنولایت چنین است که هر سال چند روز از زمستان رفته بجهة راندن امورات دولتی در پایتخت جمع میشوند و البته امسال نیز بقاعده هر سال جمع خواهند شد
چون که قاعده ولایت انکلیس اینست که فرمانفرمای هندوستان بعد از مدّت معیّن که کویا پنجسال باشد عوض میشود درین روزها در ولایت انکلیس شهرت داشته که لارِدْ الحُوضِی که فرمانفرمای هندوستان است بناست که بخواهند و بجای او لارد نارمانبه را که از جانب دولت انکلیس صفیر کبیر فرانسه است بهندوستان روانه نمایند
فرانسه
بتاریخ هشتم محرم وکلای رعایا بمشورتخانه پاریس پایتخت فرانسه جمع شدند بجهة راندن امورات دولتی چونکه از مکالمات لوی ناپلان رئیس دولت فرانسه با اهل مشورتخانه معلوم کردید که منظور دولت فرانسه با همه دول صلح است و خیال جنک با هیچیک از دول خارجه ندارند باعث اعتبار دولت و اطمینان خلق کردیده در نمسستان که یک سرحد فرانسه است کمان جنک و اغتشاش بود از اینجهة دولت فرانسه نیز بنا داشتند که قشون خود را زیاد بکنند خصوص درین روزها که بنا داشتند چهل هزار قشون زیاد بکنند درین باب در مشورتخانه بحث و کفتکوی زیاد شده آخرالامر قرار بر این شد که کرفتن این قشون موقوف باشد تا باقتضای وقت بعد اندیشه نمایند
مفسدین فرانسه مدتیست که میخواهند این دولت جمهوریه را بر هم بزنند و بجهة نظم سخت که در آنولایت کذاشتند درین روزها درین روزها قدری آرام دارند مکر در یکی از بلوکات آنجا دولت مخبر شدند که میخواهند اغتشاش بر پا نمایند نظام بجهة کرفتن آنها بیرون آوردند خلق هم اجماع کردند که مفسدین را از دست نظام بکیرند جنک جزوی شده یکنفر از اهل نظام کلوله بچانهاش خورده و یکنفر از مفسدین هم کشته شدند
مدّتی میشود که مابین پادشاهان ممالکی که در اینجا نمسستان مینامند بحث و کفتکوهای مختلف است و از هر طرف تدارک جنک میبینند از انجمله امپراطور استریه بنا داشت که سیصد هزار قشون مهیّا نماید غیر از قشونی که بجهة ساخلو در سرحد مملکت ایطالیا داشتند و بجهة سرداری کلّ این قشون مَرشَل رَدِتسکَه منصوبست و دولت پروسیه نیز تدارک جنک میدید و قاعده این دولت چنین است که هر کس باید در ایام جوانی در میان قشون مشق نماید تا در مشق کامل که شد مرخّص خانه است اما در هنکام ضرورت اعلام میکنند که بسر خدمت حاضر شود و سایر ممالک کوچک نمسستان هم بعضی طرف استریه و بعضی طرف پروسیه دارند اما در این روزها بنا کذاشتهاند که از همه اطراف ایلچیان دول در شهر الُمُطُسْ جمع شده این نزاع را بکفتکو و مصالحه تمام نمایند و موافق روزنامه آخر که آمده است کویا قراری کذاشتهاند که جنک و قشونکشی و خونریزی شود و با صلاح بکذرانند
هندوستان
کاغذ آخر که از بنبائی هندوستان رسید بتاریخ دوازدهم ذیحجه بود کلّ هندوستان امن و آرام بود فرمانفرمای هندوستان در سمله که جائیست در کوهستان حملایا توقّف داشت و بنا داشت که از آنجا بسمت پنجاب روانه شود و در اکثر آن مملکت بارندکی زیاد شده بود بطوریکه بیم آن داشتند که شدّت بارندکی و زیاد شدن سیلآب در رودخانها شلتوکی که در آنجاها کاشتهاند خراب و تلف نماید
احوالات متفرقه
مدتی است که در مملکت کلیفارنیای ینکی دنیای شمالی طلای زیاد میجویند و اتفاق افتاده است که روزی ده مثقال و بیست مثقال طلا یکنفر یافته است و کاهی هم پارچهها از طلا بوزن نیم من جستهاند و بطمع این طلا مردم از کلّ واژه ناخوانا بآنجا رفتهاند بعضی صاحب چیز شده و مراجعت کردهاند و بعضی هم از بدی آب و هوا و سختی آنجا تلف شدهاند و این ولایت بسیار آباد شده درین مدّت که دو سال و نیم میشود و شهر بزرک ساختهاند و جائیکه بیابان خشک بود حالا پر از جمعیّت است و این طلاها را اکثر در میان خاک رودخانها یافتهاند بیرون میآورند و میشورند و در میانش خاک طلا یافت میشود حال میکویند که در آن سمت کوهی است که کوه طلا مینامند امّا نزدیکهای آن کوه چنان بدآب و هواست که توقف در آنجا بسیار مشکل اس در آن نزدیکی علف نیست مکر بعضی از کیاهای مصرف مارهای کزنده مقاتل در آنجا چنان فراوان است که تردّد در آنجا نمیتوان کرد مکر به تشویش تا چهار فرسخ اطراف آن کوه آبی که بتوانند خورد نیست هر چه آب که در آنجا هست آب معدن است و سمیّت دارد اکثر این کوه سنک سیاهست و در میان این سنکها طلای خالص پیدا میشود و شخصی که آنجا رفته و برکشته است میکوید که در میان هر یکصد مثقال سنم یکمثقال طلا بیرون میآید و غیر از آن طلای میان سنک میان خاک هم یافت میشود ریز مثل خاک و هم بدرشتی دکمه این شخص با دو نفر از اهل ولایت که همراه بودند چهار ساعت در آنجا کار کردهاند و در چهار ساعت شصت و پنج مثقال طلای خالص جستند کمان دارند که این مملکت که خاک طلا دارد دویست فرسخ طول دارد و این کوه که طلا دارد از سمت کلیفارنیا یکصد و بیست و پنج فرسخ دور است امّا کسی که نمیخواهد از کلیفارنیا بآنجا برود باید دویست و پنجاه فرسخ راه برود و چونکه براه راست نمیتوان رفت باید دور بزنند
کشتی بزرک دولت فرانسه که در شهر برست بود یکصد و بیست عراده توپ در میانش بود یکنفر از توپچیان فشک آتش بازی درست میکرد ناکاه باروطی که در آنجا بود آتش کرفت و خود آن توپچی و هشت نفر دیکر که نزدیک او بودند آتش کرفته هلاک شدند و ده دوازده نر هم از تخته پاره زخمدار شدند
درین روزها در دریاهای اطراف مملکت انکلیس و فرانسه طوفان زیاد شده و بسیار ضرر بکشتیها خورده است از جمله یک کشتی در سمت مغرب ولایت انکلیس بسنک خورده و غرق شد و مالالتجاره که در آن بود سی پنجهزار پوند پول انکلیس بود که هفتاد هزار تومان پول ایران باشد و همه تلف شد و کشتی دیکر نیز در آنسمت بود که در میان آن پانصد نفر از رعایای انکلیس بودند که میخواستند به ینکی دنیا بروند در همان نزدیکی بر یک نشست کشیکچیان که در اطراف دریا بودند دیدند کشتی بر یک نشست و میخواهد غرق بشود زور قهار براه انداختند و بزور پارو نزدیک بکشتی مزبور رفتند و هر چه آدم در کشتی بود بسلامت بیرون آوردند
یک کشتی دیکر که نام او غزال بود نزدیک بدهن رودخانه طمس در شبی که طوفان زیاد شده بود بر یک نشست چنان غرق شد که از کشتی و آدمهای او هیچ یک نشانی پیدا نشد مکر پارچههای تخته کشتی و بعضی از کاغذها که بروی آب متفرق شده بود و امواج بکناره آورده بود بعد از چند روز دیکر جستند و از آنها معلوم کردند که کشتی مزبور است که در تابستان کذشته از مملکت استرالیا روانه شده بود که بولایت انکلیس مراجعت نماید و در طوفان دریا در کنار مملکت انکلیس بریک نشسته غرق شده است
شخصی از اهل فرانسه از بوکرست میآمد که باصمیر برود وقتی که باسلامبول رسید میخواست که بکشتی سوار شده از راه دریا باصمیر برود اتفاقا در آن روز طوفان شدید شده و کشتیها بیکدیگر خورده و بسیاری از زورقهای کوچک که نزدیک بکشتیها بودند بجهة تلاطم امواج مغشوش شدند و آنشخص درین بین نبردبانی رسید که سوار کشتی بزرک بشود کم مانده بود که بدریا بایفتد کیسه که هزار و ششصد تومان پول در میانش بود از ترس از دستش بدریا افتاد و بدو دست بنبردبان چسبید بعد از ان غواص بمیان آب انداختند که شاید کیسه پول را بیرون بیاورد و غواص رفته و کیسه را پیدا نکرد لکن توبهای بسیار از برنج در ته آب دید و حالا بنا کذاشتهاند که روزها ازین توپها بیرون میآورند و به توپخانه میبرند و کسی نمیداند که در چه ایّام این توبها بدریا افتادهاند مکر اینقدر میدانند که صد و بیست سال قبل ازین کشتی جنکی عثمانلو در آنجا غرق شده است کمان میکنند که این توبها که حالا پیدا شده است از کشتی مزبوره بوده
در یکی از روزنامهای فرانسه که در شهر مرسیلز چاپ زدهاند نوشتهاند که شخصی است چوپان نزدیک بآن شهر که یکصد و چهار سال عمر دارد پسری دارد هشتاد ساله و آنهم پسری دارد چهلساله و آن چهلساله هم دختری دارد بیست پنجساله و دختر مزبوره چهار سال قبل ازین شوهر کرده و حالا طفلی دارد سهساله و این پنج پشت همه با کمال توانائی و صحّت بدن میباشند و آنکه صد و چهار سال دارد مانند مزدوره رعیّت کارکن روزی چهار مرتبه غذا میخورد و کاهی که سن خود را فراموش میکند با دخترهای جوان خوشکِل آن اطراف مزاح و شوخی مینماید و جای خنده است در وقتی که پسر هشتاد سالهٔ خود متغیر میشود و میکوید ای پسر تو جاهلی و عقلت ناقص است هنوز کامل نشده ساکت باش
فی یوم جمعه پنج شهر ربیعالثانی سنه ۱۲۶۷