وحشی بافقی (غزلیات)/دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی (دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریها) |
' |
دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریها | به نومیدی کشید آخر همه امیدواریها | |||
رقیبان را ز وصل خویش تا کی معتبر سازی | مکن جانا که هست این موجب بی اعتباریها | |||
به اغیار از تو این گرم اختلاطیها که من دیدم | عجب نبود اگر چون شمع دارم اشکباریها | |||
به سد خواری مرا کشتی وفا داری همین باشد | نکردی هیچ تقصیر، از تو دارم شرمساریها | |||
شب غم کشت ما را یاد باد آن روز خوش وحشی | که میکرد از طریق مهر ما را غمگساریها |