هزار و یک سخن/ر
ظاهر
(ر)
- رازی که نهان خواهی با دوست مگوی شاید که مر آندوست را دوستی باشد
- راستی از تو ظفر از کردگار
- راستی که بدروغ ماند مگوی
- راستی موجب رضای خداست
- راستی و راستکاری سلب ایمنی و رستگاری است
- رأی بیقوت مکر و فسون است و قوت بیرأی جهل و جنون
- رحمت بکفندزد قدیم
- رحم کردن بر بدان ستم است بر نیکان و عفو نمودن ظالمان جور است بر مظلومان
- رحم کن تا رحم بینی
- رحم نواز باش تا محتشم باشی.
- رد احسان غلط است
- رد دشمن قبول دوست است
- رستگاری در راستی است
- رضای دوست بدست آر و دیگران بگذار
- رعیت از رعایت شاد و مملکت از عدالت آباد گردد
- رفت ریش بیارد سبیلش را هم باخت
- رفتن و نشستن به ز دویدن و گسستن
- رنج خود و راحت یاران طلب
- رنج دیگرانرا ضایع مکن تا رنج تو ضایع نگردد
- رنج راحت دان چو مطلب شد بزرگ
- رنگ و رخساره خبر میدهد از سر ضمیر
- روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم
- روزی بپای خود از در کس درون نیاید
- روزی کس کس نمیخورد
- روی ربنا را حاجت بمشاطه نیست