هاتف اصفهانی (غزلیات)/مهر رخسار و مه جبین شده‌ای

از ویکی‌نبشته
هاتف اصفهانی (غزلیات) از هاتف اصفهانی
(مهر رخسار و مه جبین شده‌ای)
  مهر رخسار و مه جبین شده‌ای آفت دل بلای دین شده‌ای  
  مهر و مه را شکسته‌ای رونق غیرت آن و رشک این شده‌ای  
  پیش ازین دوست بودیم از مهر دشمن من کنون ز کین شده‌ای  
  من چنانم که پیش ازین بودم تو ندانم چرا چنین شده‌ای  
  ننشستی چرا دمی با من گرنه با غیر همنشین شده‌ای  
  دل ز رشکم طپد چو بسمل باز بهر صیدی که در کمین شده‌ای  
  غزلی گفته‌ای دگر هاتف که سزاوار آفرین شده‌ای