هاتف اصفهانی (غزلیات)/من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسی

از ویکی‌نبشته
هاتف اصفهانی (غزلیات) از هاتف اصفهانی
(من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسی)
  من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسی کار دل بود که با دل نفتد کار کسی  
  دین و دنیا و دل و جان همه دادم چه کنم وای بر حال کسی کوست گرفتار کسی  
  ناامید است ز درمان دو بیمار طبیب چشم بیمار کسی و دل بیمار کسی  
  آخر کار فروشند به هیچش این است سود آن کس که به جان است خریدار کسی  
  هاتف این پند ز من بشنو و تا بتوانی بکش آزار کسان و مکن آزار کسی