هاتف اصفهانی (غزلیات)/غم عشق نکویان چون کند در سینهای منزل
ظاهر
غم عشق نکویان چون کند در سینهای منزل | گدازد جسم و گرید چشم و نالد جان و سوزد دل | |||||
دل محمل نشین مشکل درون محمل آساید | هزاران خسته جان افشان و خیزان از پی محمل | |||||
میان ما بسی فرق است ای همدرد دم درکش | تو خاری داری اندر پا و من پیکانی اندر دل | |||||
نه بال و پر زند هنگام جان دادن ز بیتابی | که میرقصد ز شوق تیر او در خاک و خون بسمل | |||||
در اول عشق مشکلتر ز هر مشکل نمود اما | ازین مشکل در آخر بر من آسان گشت هر مشکل | |||||
به ناحق گرچه زارم کشت این بس خونبهای من | که بعد از کشتنم آهی برآمد از دل قاتل | |||||
ز سلمی منزل سلمی تهی مانده است و هاتف را | حکایتهاست باقی بر در و دیوار آن منزل |