پرش به محتوا

هاتف اصفهانی (غزلیات)/رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس

از ویکی‌نبشته
هاتف اصفهانی (غزلیات) از هاتف اصفهانی
(رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس)
  رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس گذشت روز و شب ما به انتظار افسوس  
  گذشت عمر گرانمایه در فراق دریغ نصیب غیر شد آخر وصال یار افسوس  
  گریست عمری آخر ز بیوفائی چرخ ندید روی تو را چشم اشکبار افسوس  
  خزان چو بگذرد از پی بهار می‌آید خزان عمر ندارد ز پی بهار افسوس  
  به خاک هاتف مسکین گذشت و گفت آن شوخ ازین جفاکش ناکام صد هزار افسوس