هاتف اصفهانی (غزلیات)/به بزمم دوش یار آمد به همراه رقیب اما
ظاهر
به بزمم دوش یار آمد به همراه رقیب اما | شبی با او بسر بردم ز وصلش بینصیب اما | |||||
مرا بی او شکیبایی چه میفرمائی ای همدم | شکیب آمد علاج هجر دانم کو شکیب اما | |||||
ز هر عاشق رموز عشق مشنو سر عشق گل | ز مرغان چمن نتوان شنید از عندلیب اما | |||||
خورد هر تشنه لب آب از لب مردم فریب او | از آن سرچشمه من هم میخورم گاهی فریب اما | |||||
به حال مرگ افتاده است هاتف ای پرستاران | طبیبش کاش میآمد به بالین عنقریب اما |