نیرنگستان/دام و دد

از ویکی‌نبشته

دام و دد

 

دیدن اسب سفید مراد است.

نگهداشتن گورخر بدیمن است.

صبح زود دیدن روباه مبارکست.

میمون میمنت دارد روز اول سال دیدنش خوبست.

خون سگ و گربه شوم است.

خرگوش در خانه باشد آمد نیامد دارد.

سگ هفت جان دارد.

سگ که شب زوزه بکشد بدشگون است و کسی خواهد مرد اگر پشت در خانه زوزه بکشد اهل خانه باید تکان بخورند.

اسب چپ یمن ندارد (یعنی سه پای او سفید و یکی سیاه باشد)[۱].

اگر سر سفره سگی بدهن آدم نگاه کند و چیزی باو ندهند آن کس مرض رجوع میگیرد[۲].

در هنگام خوراک اگر حیوانی بدست آدم نگاه میکند باید سه لقمه از آنچه که میخورند باو بدهند وگرنه درد بی‌درمان میگیرند.

سگ که در خانه باشد ملائکه از آن‌جا نمیگذرد[۳].

هر گاه از سگی بترسند باید این آیه را بخوانند: (و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید) این آیه راجع بسگ اصحاب کهف است چون او در دم غار سرش را روی دو دستش گذاشته خفته بود از اینجهت هر سگی که این آیه را بشنود آرام و بی‌آزار میشود.

«خطی که در میان بینی اسپ واقع است مثل خطهای کف دست آدمی چنین آورده‌اند که اگر آن خطوط بشکل ماهی واقع باشد یا مانند کمان بود آن اسپ بسیار مبارک است و هر جا که باشد صاحب او را روز بروز دولت زیاده گردد و اسپهای بسیار جمع شوند و خیر و برکت او بیفزاید و اگر بمصاف رود البته بر اعدا ظفر یابد[۴]

اسبی که دمش افشان بشود صاحب آن بجنگ خواهد رفت.

سور - اسب خاکستری رنگ بسیاهی مایل که خط سیاه از کاکل تا دم او کشیده باشد و آنرا سول نیز گویند و داشتن چنان اسب را نامبارک دانسته‌اند و گفته‌اند سور از گله دور[۵].

« .. سیاه چرمه خجسته بود .. شبدیز روزی مند و مبارک بود، خورشید آهسته و خجسته بود … و گویند هر اسپی که رنگ او رنگ مرغان بود، خاصه سپید آن بهتر و شایسته‌تر بوده و خداوندش بحرب همیشه پیروزی … زرده زاغ چشم و عنبر رنگ که رنگ چشم او بزردی زند و آن اسپی که بر اندام او نقطهای سپید بود یا زرد و چون خنگ عقاب با سرخ خنگ پاءِ او سپید بود، یا کمیت رنگ با روی سپید یا چهار دست و پای او سپید این همه فرخ و خجسته (بود).»[۶]

گربه که جلو در دست و رو بشوید مهمان میآید.

گربه که دست و رو میشوید بگویند: اگر من پول‌دار میشوم دستت را ببر پشت گوشت. هر گاه برد پولدار میشوند.

گربه که رو بکسی خودش را بخاراند غم بدل آن کس می‌آید.

گربه مرده را باید از دیوار خانه بیرون انداخت.

آب که به گربه بپاشند پشت دست زگیل در میاورد.

شیر که عطسه کرده گربه از دماغش افتاده باین جهت متکبر است[۷].

گربه سیاه جن است هر کس باو آزار برساند غشی میشود.

بگربه که خوراکی میدهند باید بسم‌الله بگویند تا در آن دنیا بسم‌الله شهادت بدهد[۸].

گربه به خانه عادت میگیرد و سگ به صاحبش.

شیر به آدم مؤمن کاری ندارد و گوشت او را نمیخورد.

شیر پادشاه جانوران است.

هوا که آفتاب باشد و باران بیاید نشان اینست که گرگ میزاید.

گرگ از آدم لخت میترسد.

گربه را مرتضی‌علی نوازش کرده و دست به پشتش کشیده از اینجهت هیچوقت پشتش بزمین نمیآید.

صبح زود که شکارچی خرگوش ببیند تا شب دیگر چیزی را نمیتواند بزند.

خرگوش که میدود اگر از طرف چپ او را ببینند خوبست و اگر از سمت راست ببینند بد است.

شتر در خانه‌ای بخوابد صاحبخانه میمیرد[۹].

کینهٔ شتری تا چهل سال طول میکشد.

کفتار - «معروف است که برای صید کفتار دفی و سازی نزدیک سوراخ آن برند و یا دو سنگ بر هم زنند و یکی با لحنی مطرب همی گوید: کفتار در خانه است؟ و دیگری جواب دهد: کفتار در خانه نیست و کم‌کم سوراخ را فراخ کرده دست و پای کفتار بر بندند.»[۱۰]

فیل پادشاه هندوستان بوده، حضرت او را احضار میکند جواب میدهد که: من دماغ ندارم. حضرت هم میگوید: یک دماغی پیدا بکند که نتواند جمع آوری بکند. و خرطوم درمیآورد[۱۱].

فیل همیشه یاد هندوستان را می کند باین جهت باید مدام چکش یا کلنگ بسر او بزنند.

اگر کسی دستش آلوده بخون شپش باشد و به خمیر نان بزند میمون میشود و پیدایش میمون بروایتی بهمین علت بوده.[۱۲]

روایت دیگر - کفاری که با علی جنگ میکردند یکشب در قلعه را بروی خودشان می‌بندند صبح که بلند میشوند همه بوزینه شده بودند. بروایت دیگر میمون اول رنگرز بوده و دستش توی خمره رنگرزی بوده چنانکه کف آن آبی رنگ است و یکی از ائمه باو کار رجوع میکند و نفرین میشود.

خرس - خمیر گیر بوده، نان میپزد در تنور پنهان میکند و از حضرت دریغ میدارد نفرین میشود[۱۳].

قاطر - حضرت امیر در جنگ خیبر محاصره شده بود یکی از درهای قلعه را کند و پاهایش را دو طرف خندق گذاشت. قشون روی در میآمده و حضرت آنرا بطرف دیگر پیاده میکرده دشمنان حضرت چارپایان را بارهای سنگین میکردند تا دست مبارکشان خسته بشود. هیچ حیوانی روی در نمیرود مگر قاطر و بهمین جهت نسل او قطع میشود.

شتر - یکی از مهمانان حضرت ابراهیم از او میرنجد. از جانب خدا ندا میرسد که چرا مهمان را رنجانیدی؟ حضرت برخاسته دنبال مهمان میرود و او را سوار شتر می بیند با شتر او را بلند کرده روی دوشش میگذارد، در میان راه شتر ادرارش می گیرد در این وقت ملکی آلت تناسل او را بعقب منحرف میکند تا حضرت آلوده نشود[۱۴].


  1.   دو دست سفید و یکی پای راست سواری بر آن اسب کردن خطاست  
  2. شاید این بازمانده احترام و توجهی است که ایرانیان باستان بپاس وفاداری، پاسبانی و احتیاج خودشان باین حیوان میکردند ولی بعد از اسلام این حیوان نجس میشود ولی معلوم نیست که آزار کردن او مستحسن باشد. در صد در ص ۵۲ در ۳۱ نوشته:
    ««۱» اینکه هرگاه که نان خورند سه لقمه از تن خویش باز باید گرفتن و بسگ دهند «۲» و سگ نباید زدن «۳» چه از درویشان هیچکس درویشتر از سگ نیست. پیوسته نان باید دادن چه کرفه عظیم باشد. «۶» بگیتی پاسبان مردمان و گوسفندانست «۷» اگر سگ نبودی یک گوسفند نتوانستندی داشت «۸» هرگاه که او بانگ کند چنانکه بانگ او بشنود دیو و دروج بدوارد از جایها بگریزد.»
  3. در حدیث است که: لولا انه رهط لامرت بهدمه یعنی اگر سگ یکی از انواع نبود میفرمودم که او را بکلی از میان ببرند.
  4. فرسنامه هاشمی. اسب یکی از آن حیواناتی است که آمد نیامد دارد و نشانیهائی در اعضای اوست از رنگ پیچها و غیره که از روی آنها میشود پیش‌بینی کرد. رجوع شود به قابوس‌نامه، نوروزنامه و فرس‌نامه‌های مختلف.
  5. فرهنگ انجمن آرا.
  6. نوروزنامه ص ۵۴.
  7. چرخ بهرسان که هست زادهٔ تقدیر اوست
     گربه بهر حال هست عطسهٔ شیر عرین

    خاقانی

    و اصطلاح: مگر از دماغ شیر پائین افتاده‌ای؟

  8. چون گربه در موقع خوردن عضلات چشمش بهم کشیده میشود عوام گمان میکنند نمک‌نشناس است و چشمش را عمداً می‌بندد یعنی احسان تورا ندیدم.
  9. مثل: این شتری است که در خانهٔ همه‌کس میخوابد.
  10. ناصر خسرو گوید:
      چو کفتاری که بندندش بعمدا همی گویند کاینجا نیست کفتار  

    مولوی گوید:

      در وحل تأویل رخصت میکنی چون نمیخواهی کز آن دل بر کنی  
      کاین روا باشد مرا من مضطرم حق نگیرد عاجزی را از کرم  
      خود گرفتست و تو چون کفتار کور این گرفتن را نبینی از غرور،  
      می بگوید اندرون کفتار نیست از برون جوئید کاندر غار نیست  
      نیست در سوراخ کفتار ای پسر رفت تا زان او بسوی آبخور  
      این همی گویند و بندش مینهند او همی گوید ز من کی آگهند.  

    حواشی دیوان ناصرخسرو ص ۶۷۶

  11. چنانکه ملاحظه میشود این افسانه در اثر اشتباه دماغ و بینی اختراع شده چون در اصطلاح عوام: دماغ شما چطور است یعنی حالت روحیه شما چطور است را بینی تصور کرده و برای خرطوم فیل این افسانه را جعل نموده‌اند.
  12. از اینجا معلوم میشود که شپش تا چه حد منفور و کثیف است به صفحه دوم قسمت خزندگان و گزندگان رجوع شود.
  13. میمون، خرس و سیاه‌پوستان از نژادهای فاسد آدمیزاد و میانجی بین آدمها و دیو و دروج و پری میباشد (بوند هشن).
  14. مثل: بشتر گفتند چرا شاشت از پس است
    گفت چه چیزم مثل همه کس است ؟