نیرنگستان/آداب ناخوشیها

از ویکی‌نبشته

آداب ناخوشیها

 

مرض جوع - کسیکه مرض جوع دارد یک جغد در شکمش است که هر چه میخورد خوراک آن جغد میشود و بناخوش وصلت نمیدهد. برای معالجه آن باید چند روز بناخوش گرسنگی داد، بعد دستها و پاهای او را محکم بست آنوقت خوراکهای خوشبو و خوشمزه در اطاق او گذاشت تا آن جغد بوی آنها را بشنود و از شکم ناخوش بیرون بیاید و ناخوش معالجه بشود[۱].

هر گاه کسی دچار سرماخوردگی و زکام شود برای رفع آن باید پیاز را گاز زده روی بام همسایه بیندازد و یا از کسی بشوخی بپرسد: «بز از کوه بهتر بالا میرود یا دزد؟» طرف خواه بگوید بز یا دزد در جواب میگوید: «زکامم را بدزد.»

توی چشم که تورک بیفتد به برنج دعا میخوانند و در آب میریزند.

برای جوش گوشه چشم صبح زود بکنار آب رفته اشعار ذیل را بخواند:
  سنده سلامت میکنم خودم و غلامت میکنم  
  اگر چشمم و خوب نکنی هپول هپالت میکنم  

هر گاه مرض کسی بطول انجامد یکنفر زن که شوهر داشته باشد هفت خانه را در نظر می گیرد که اسم زن یا دختری که در آن خانه باشد فاطمه باشد از خانه هر یک دو سه مثقال آرد گندم می گیرد پس از آن قدری روغن کرچک برداشته میرود سر چهار راه این آرد که موسوم است به آرد فاطمه خمیر می کند و آتش روشن می کند بعد این خمیر ها را گلوله گلوله میکند و روغن را در ظرف روی آتش داغ می کند و گلوله های آرد را در روغن سرخ میکند پس از آن این گلوله ها را به نخ میکشد و در قلبش نیت می کند که تا مریض من خوب نشود این گلوله ها را از نخ بیرون نخواهم آورد. آنوقت خشتی می آورد و سه گوشه این خشت را قدری نمک میریزد یک گوشه این خشت را هم سه دانه از گلوله‌ها را میگذارد و میان خشت را هم قدری اسفند دود کرده سر چهار راه میگذارد و بالای آن میخی کوبیده آن گلوله ها را به میخ آویزان میکند. این عمل در شب چهار شنبه باید بشود.

خشت چهارشنبه سوری - برای ناخوش شب چهار شنبه یک خشت را آورده چهار گوشه آن نه شمع یا فتیله روغن زده روشن میکنند و بعد یک پول سیاه کمی زغال اسفند و ادویه روی آن میگذارند. بعد آنرا میبرند سر چهار راه میگذارند ولی کسیکه حامل آنست نباید برگردد و پشت سرشرا نگاه بکند.

شمع و مشک و زغفران بالای سر ناخوش روشن میکنند بعد به پشت ناخوش میزنند و میگویند: «درد و بلات برود تو صحرا، برود تو دریا.»

برای رفع چشم زخم ناخوش را از دروازه شهر بیرون میبرند.

در جندق هرگاه کسی ناخوش سخت بشود یکنفر زن لباس سفید میپوشد و یکدانه چشمچین (کارد مخصوص) بیک دست می‌گیرد و زنبیلی بدست دیگر. اگر ناخوش مرد باشد کلاه او را بسرش میگذارد و اگر زن باشد لباسش را میپوشد و در خانه مردم میرود. هرچه از دوا و خوراکی که به او بدهند آنها را میجوشاند و بناخوش میدهد و اگر پارچه بدهند لباس چهل تکه درست میکند و تن بچه ناخوش میکند.

کسیکه گرفتار نوبه سبک (یعنی که سه روز یک روز تب کند) شده باشد زنی شوهردار سه خانه را در نظر می‌گیرد که مرد آن خانه یک زنش مرده باشد یکی را طلاق داده باشد و یکی هم در خانه‌اش باشد نزدیک غروب آن زن میرود در آن خانه بطوریکه شناخته نشود و می‌گوید: زن مرده و زن طلاق و زن در خانه نوبه سبکی بگو چیش درمانه؟ آن مرد بی‌اراده چیزی می‌گوید هر چه را بگوید صبح که شد آن زن میرود و همان چیزی را که آن مرد گفته می گیرد و به ناخوش میدهد.

برای کسیکه شب تب میکند زنی بهمان قسم غروب آفتاب پنج خانه را در نظر می‌گیرد که مردش دو زن داشته باشد میرود و می‌گوید: مرد دو زنی تب شب را چه دوا؟ آن مرد باید بی‌اراده جواب بدهد هرچه بگوید همان را به ناخوش میدهد.

اگر کسی لرز سخت بکند هروقت که بنای لرز را می‌گذارد پالان الاغ سیاهی را میآورند و روی رختخواب او می‌گذارند به نیت اینکه لرز این آدم به آن خر بگیرد.

برای بریدن نوبه ناخوش را لب پله می‌نشانند و از بالای سرش بی‌هوا کوزه پرت میکنند از صدای شکستن آن نوبه می‌ترسد و میپرد و یا بی‌هوا باو کشیده میزنند.

کسی را که تشخیص بدهند در اثر چشم‌زخم ناخوش شده قدری اسفند و زاج سفید را به نیت چشم زخم دود میکنند پس از آن از سوخته آن هفت جای بدن ناخوش راخال میگذارند.


  1. این افسانه و معالجه‌اش از اشتباه تلفظ عوام ناشی شده که جوع را جوغ تلفظ میکنند و جغد را هم جغ یا جوغ میگویند و از اینرو اینهمه معلومات برای ناخوش بیچاره وضع شده است.