نظامی (مخزن الاسرار)/شمسه نه مسند هفت اختران
ظاهر
شمسه نه مسند هفت اختران | ختم رسل خاتم پیغمبران | |||||
احمد مرسل که خرد خاک اوست | هر دو جهان بسته فتراک اوست | |||||
تازهترین سنبل صحرای ناز | خاصهترین گوهر دریای راز | |||||
سنبل او سنبله روز تاب | گوهر او لعل گر آفتاب | |||||
خنده خوش زان نزدی شکرش | تا نبرد آب صدف گوهرش | |||||
گوهر او چون دل سنگی نخست | سنگ چرا گوهر او را شکست | |||||
کرد جدا سنگ ملامت گرش | گوهری از رهگذر گوهرش | |||||
یافت فراخی گهر از درج تنگ | نیست عجب زادن گوهر ز سنگ | |||||
آری از آنجا که دل سنگ بود | خشکی سوداش در آهنگ بود | |||||
کی شدی این سنگ مفرح گزای | گر نشدی درشکن و لعلسای | |||||
سیم دیت بود مگر سنگ را | کامد و خست آن دهن تنگ را | |||||
هر گهری کز دهن سنگ خاست | با لبش از جمله دندان بهاست | |||||
گوهر سنگین که زمین کان اوست | کی دیت گوهر دندان اوست | |||||
فتح بدندان دیتش جان کنان | از بن دندان شده دندان کنان | |||||
چون دهن از سنگ بخونابه شست | نام کرم کرد بخود بر درست | |||||
از بن دندان سر دندان گرفت | داد بشکرانه کم آن گرفت | |||||
زارزوی داشته دندان گذاشت | کز دو جهان هیچ بدندان نداشت | |||||
در صف ناورد گه لشکرش | دست علم بود و زبان خنجرش | |||||
خنجر او ساخته دندان نثار | خوش نبود خنجر دندانهدار | |||||
اینهمه چه؟ تا کرمش بنگرند | خار نهند از گل او برخورند | |||||
باغ پر از گل سخن خار چیست | رشته پر از مهره دم مار چیست | |||||
با دم طاوس کم زاغ گیر | با دم بلبل طرف باغ گیر | |||||
طبع نظامی که بدو چونگلست | بر گل او نغز نوا بلبلست |