نظامی (مخزن الاسرار)/در چمن باغ چو گلبن شکفت
ظاهر
در چمن باغ چو گلبن شکفت | بلبلی با باز درآمد به گفت | |||||
کز همه مرغان تو خاموش ساز | گوی چرا بردهای آخر به باز | |||||
تا تو لب بسته گشادی نفس | یک سخن نغز نگفتی به کس | |||||
منزل تو دستگه سنجری | طعمه تو سینه کبک دری | |||||
من که به یک چشم زد از کان غیب | صد گهر نغز برآرم ز جیب | |||||
طعمه من کرم شکاری چراست | خانه من بر سر خاری چراست | |||||
باز بدو گفت همه گوش باش | خامشیم بنگر و خاموش باش | |||||
منکه شدم کارشناس اندکی | صد کنم و باز نگویم یکی | |||||
رو که توئی شیفته روزگار | زانکه یکی نکنی و گوئی هزار | |||||
منکه همه معنیم این صیدگاه | سینه کبکم دهد و دست شاه | |||||
چون تو همه زخم زبانی تمام | کرم خور و خار نشین والسلام | |||||
خطبه چو بر نام فریدون کنند | گوش بر آواز دهل چون کنند | |||||
صبح که با بانگ خروسست و بس | خندهای از راه فسوست و بس | |||||
چرخ که در معرض فریاد نیست | هیچ سر از چنبرش آزاد نیست | |||||
بر مکش آوازه نظم بلند | تا چو نظامی نشوی شهر بند |