نظامی (خسرو و شیرین)/چو پیر سبز پوش آسمانی
ظاهر
چو پیر سبز پوش آسمانی | ز سبزه بر کشد بیخ جوانی | |||||
جوانان را و پیران را دگر بار | به سرسبزی در آرد سرخ گلزار | |||||
گل از گل تخت کاوسی بر آرد | بنفشه پر طاوسی بر آرد | |||||
بسا مرغا که عشق آوازه گردد | بسا عشق کهن کان تازه گردد | |||||
چو خرم شد به شیرین جان خسرو | جهان میکرد عهد خرمی نو | |||||
چو از خرم بهار و خرمی دوست | به گلها بر درید از خرمی پوست | |||||
گل از شادی علم در باغ میزد | سپاه فاخته بر زاغ میزد | |||||
سمن ساقی و نرگس جام در دست | بنفشه در خمار و سرخ گل مست | |||||
صبا برقع گشاده مادگان را | صلا در داده کار افتادگان را | |||||
شمال انگیخته هر سو خروشی | زده بر گاو چشمی پیل گوشی | |||||
زمین نطع شقایق پوش گشته | شقایق مهد مرزن گوش گشته | |||||
سهی سرو از چمن قامت کشیده | ز عشق لاله پیراهن دریده | |||||
بنفشه تاب زلف افکنده بر دوش | گشاده باد نسرین را بنا گوش | |||||
عروسان ریاحین دست بر روی | شگرفان شکوفه شانه در موی | |||||
هوا بر سبزه گوهرها گسسته | زمرد را به مروارید بسته | |||||
نموده ناف خاک آبستنیها | ز ناف آورده بیرون رستنیها | |||||
غزال شیر مست از دلنوازی | بگرد سبزه با مادر به بازی | |||||
تذروان بر ریاحین پر فشانده | ریاحین در تذروان پر نشانده | |||||
زهر شاخی شکفته نو بهاری | گرفته هر گلی بر کف نثاری | |||||
نوای بلبل و آوای دراج | شکیب عاشقان را داده تاراج | |||||
چنین فصلی بدین عاشق نوازی | خطا باشد خطا بیعشق بازی | |||||
خرامان خسرو و شیرین و شب و روز | بهر نزهت گهی شاد و دلافروز | |||||
گهی خوردند می در مرغزاری | گهی چیدند گل در کوهساری | |||||
ریاحین بر ریاحین باده در دست | به شهرود آمدند آن روز سرمست | |||||
جنیبت بر لب شهرود بستند | به بانک رود و رامشگر نشستند | |||||
حلاوتهای شیرین شکرخند | نی شهرود را کرده نی قند | |||||
همان رونق ز خوبیش آن طرف را | که از باران نیسانی صدف را | |||||
عبیر ارزان ز جعد مشکبیزش | شکر قربان ز لعل شهد خیزش | |||||
از بس خنده که شهدش بر شکر زد | به خوزستان شد افغان طبرزد | |||||
قد چون سروش از دیوان شاهی | به گلبن داده تشریف سپاهی | |||||
چو گل بر نرگسش کرده نظاره | به دندان کرده خود را پاره پاره | |||||
سمن کز خواجگی بر گل زدی دوش | غلام آن بنا گوش از بن گوش |