نظامی (خسرو و شیرین)/دگر باره شه بیدار بختش
ظاهر
دگر باره شه بیدار بختش | سوالی زیرکانه کرد سختش | |||||
که گر جان را جهان چون کالبد خورد | چرا با ما کند در خواب ناورد | |||||
و گر جان ماند و از قالب جدا شد | بگو تا جان چندین کس کجا شد | |||||
جوابش داد کاین محکم سوالست | ولی جان بی جسد دیدن محالست | |||||
نه از جان بی جسد پرسید شاید | نه بیپرگار جنبش دید شاید | |||||
چو از پرگار تن بیکار گردد | فلک را جنبش پرگار گردد |