ناصر خسرو (قصاید)/چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت

از ویکی‌نبشته
ناصر خسرو (قصاید) از ناصر خسرو
(چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت)
  چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت  
  این تیغ نه از بهر ستمگاران کردند انگور نه از بهر نبیدست به چرخشت  
  عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده حیران شدو بگرفت به دندان سر انگشت  
  گفتا که «کرا کشتی تا کشته شدی زار؟ تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟»  
  انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت