ناصر خسرو (قصاید)/هر چه دور از خرد همه بند است
ظاهر
هر چه دور از خرد همه بند است | این سخن مایهی خردمند است | |||||
کارها را بکشی کرد خرد | بر ره ناسزا نه خرسند است | |||||
دل مپیوند تا نشاید بود | گرت پاداش ایچ پیوند است | |||||
وهم جانت مبر بجز توحید | کان دگر کیمیای دلبند است | |||||
سخت اندر نگر موحد باش | که سلب را بپا که افگنده است؟ | |||||
گر خداوندی از نیاز مترس | که رهی مر تو را خداوند است | |||||
غمت آسان گذار نیز و بدان | مادرت برگذار فرزند است | |||||
ای رفیق اندرون نگر به جهان | تا چو تو چند بود یا چند است | |||||
این جهان نیست با تو عمر دراز | مر تو را عمر خود دم و بند است | |||||
مکن امید دور آز دراز | گردش چرخ بین که گریند است |