ناصر خسرو (قصاید)/ز جور لشکر خرداد و مرداد
ظاهر
ز جور لشکر خرداد و مرداد | تواند داد ما را هیچکس داد؟ | |||||
محال است این طمع هیهات هیهات | کس دیدی که دادش داد خرداد | |||||
ز بهر آنکه تا در دامت آرد | چو مرغان مر تو را خرداد خور داد | |||||
کرا خورداد گیتی مرد بایدش | ازان آید پس خرداد مرداد | |||||
همی خواهی که جاویدان بمانی | در این پرباد خانهی سست بنیاد | |||||
تو تا این بادپیمایی شب و روز | در این خانه برآمد سال هفتاد | |||||
از این پر باد خانه هم به آخر | برون باید شدن ناچار با باد | |||||
چه گوئی کین علوی گوهر پاک | بدین زندان و این بند از چه افتاد؟ | |||||
خداوند ار نیامد زو گناهی | در این زندان و بندش از چه بنهاد؟ | |||||
وگر بستش به جرمی، پس پیمبر | در این زندان سوی او چون فرستاد؟ | |||||
وگر در بند مال و ملک دادش | چه خواهد دادنش چون کردش آزاد؟ | |||||
تو را زندان جهان است و تنت بند | بر این زندان و این بند آفرین باد | |||||
به چشم سر یکی بنگر سحرگاه | بر این دولاب بیدیوار و بنیاد | |||||
تو پنداری که نسرین و گل زرد | بباریدهاست بر پیروزگون لاد | |||||
چرا گردد به گرد خاک ویران | همی چندین هزار این چرخ آباد | |||||
مراد کردگار ما ازین چیست؟ | در این معنی چه داری یاد از استاد؟ | |||||
گر البته نگشتی گرد این در | ز تو برجان تو جور است و بیداد | |||||
وگر بارت ندادند اندر این در | برایشان ابر رحمت خود مباراد | |||||
وگر گفتند «هرگز کس بر این در | نجست از بندیان کس جز تو فریاد» | |||||
تو بیچاره غلط کردی ره در | نه شاگردی نه استادی نه استاد | |||||
طمع چون کردی از گمره دلیلی؟ | نروید هرگز از پولاد شمشاد | |||||
درین کردند از امت نیز دعوی | تنی هفتاد تا نزدیک هشتاد | |||||
هم آن این را هم این آن را شب و روز | به گمراهی و بیدینی کند یاد | |||||
چو خر بیعلم شادانند هریک | ستور است آنکه نادان باشد و شاد | |||||
نژاد دیو ملعونند یکسر | مزایاد آنکه این گوباره را زاد | |||||
خدا از شر و رنج راهداران | گروه خویش را ایمن بداراد | |||||
تو را گر قصد بغداد است آنک | نبستهستند بر تو راه بغداد | |||||
ولیکن جز امین سر یزدان | کسی این راز را بر خلق نگشاد | |||||
بهتنزیل ازخسر رهجوی و، تاویل | ز فرزندان او یابی و داماد | |||||
از آن داماد کایزد هدیه دادش | دل دانا و صمصام و کف راد | |||||
دل سندان ازو گر بدسگالد | فرو ریزد دل سندان و پولاد |