ناصر خسرو (قصاید)/بهار دل دوستدار علی
ظاهر
بهار دل دوستدار علی | همیشه پر است از نگار علی | |||||
دلم زو نگار است و علم اسپرم | چنین واجب آید بهار علی | |||||
بچن هین گل، ای شیعت و خسته کن | دل ناصبی را به خار علی | |||||
از امت سزای بزرگی و فخر | کسی نیست جز دوستدار علی | |||||
ازیرا کز ابلیس ایمن شده است | دل شیعت اندر حصار علی | |||||
علی از تبار رسول است و نیست | مگر شیعت حق تبار علی | |||||
به صد سال اگر مدح گوید کسی | نگوید یکی از هزار علی | |||||
به مردی و علم و به زهد و سخا | بنازم بدین هر چهار علی | |||||
ازیرا که پشتم ز منت به شکر | گران است در زیر بار علی | |||||
شعار و دثارم ز دین است و علم | هم این بد شعار و دثار علی | |||||
تو ای ناصبی خامشی ایرا که تو | نهای آگه از پود و تار علی | |||||
محل علی گر بدانی همی | بیندیشی از کار و بار علی | |||||
مکن خویشتن مار بر من که نیست | تو را طاقت زهر مار علی | |||||
به بیدانشی هر خسی را همی | چرا آری اندر شمار علی؟ | |||||
علی شیر نر بود لیکن نبود | مگر حربگه مرغزار علی | |||||
نبودی در این سهمگن مرغزار | مگر عمرو و عنتر شکار علی | |||||
یکی اژدها بود در چنگ شیر | به دست علی ذوالفقار علی | |||||
سه لشکر شکن بود با ذوالفقار | یمین علی با یسار علی | |||||
سران را درافگند سر زیر پای | سر تیغ جوشن گذار علی | |||||
نبود از همه خلق جز جبرئیل | به حرب حنین نیزهدار علی | |||||
به روز هزاهز یکی کوه بود | شکیبا، دل بردبار علی | |||||
چو روباه شد شیر جنگی چو دید | قوی خنجر شیرخوار علی | |||||
همی رشک برد از زن خویش مرد | گه حملهی مردوار علی | |||||
گر از غارت دیو ترسی همی | درآمدت باید به غار علی | |||||
به غار علی در نشد کس مگر | به دستوری کاردار علی | |||||
ز علم است غار علی، سنگ نیست | نشاید به سنگ افتخار علی | |||||
نبینی به غار اندرون یکسره | سرای و ضیاع و عقار علی | |||||
نبارد مگر ز ابر تاویل قطر | بر اشجار و بر کشت زار علی | |||||
نبود اختیار علی سیم و زر | که دین بود و علم و اختیار علی | |||||
شریعت کجا یافت نصرت مگر | ز بازوی خنجر گزار علی؟ | |||||
ز کفار مکه نبود ایچ کس | به دل ناشده سوکوار علی | |||||
سر از خس برون کرد نارست هیچ | کس اندر همه روزگار علی | |||||
همیشه ز هر عیب پاکیزه بود | زبان و دو دست و ازار علی | |||||
گزین و بهین زنان جهان | کجا بود جز در کنار علی؟ | |||||
حسین و حسن یادگار رسول | نبودند جز یادگار علی | |||||
بیامد به حرب جمل عایشه | بر ابلیس زی کارزار علی | |||||
بریده شد ابلیس را دست و پای | چو بانگ آمد از گیرودار علی | |||||
از آتش نیابند زنهار کس | چو نایند در زینهار علی | |||||
که افگند نام از بزرگان حرب | مگر خنجر نامدار علی؟ | |||||
به بدر و احد هم به خیبر نبود | مگر جستن حرب کار علی | |||||
پس آنک او به بنگاه میپخت دیگ | به هنگام خور بود یار علی | |||||
شتربان و فراش با دیگپز | نبودند جز پیشکار علی | |||||
سواری که دعوی کند در سخن | بیا، گو، من اینک سوار علی | |||||
اگر ناصبی گوش دارد زمن | نکو حجت خوشگوار علی | |||||
به حجت به خرطومش اندر کشم | علیرغم او من مهار علی | |||||
وگر سر بتابد به بیدانشی | ز علم خوش بیکنار علی | |||||
نیاید به دشت قیامت مگر | سیه روی و سر پرغبار علی |