ناصر خسرو (قصاید)/امتت را چون نبینی بر چه سانند؟ ای رسول
ظاهر
امتت را چون نبینی بر چه سانند؟ ای رسول | بیشتر جز مر ستوران را نمانند، ای رسول | |||||
گر نگشتهستند فتنه بر جهان از دین حق | چون جهانند و طلب گار جهانند، ای رسول؟ | |||||
از قوی عهدی که کردی بر همه روز غدیر | چون خر از نشتر جهانند و رمانند، ای رسول | |||||
سود دنیا را همی جویند و نندیشند هیچ | گرچه از دین و شریعت بر زیانند، ای رسول | |||||
چون زمان داده است تا محشر خدای ابلیس را | جمله قومش بر امید آن زمانند، ای رسول | |||||
زانکه خان دوستی دیو شد دل شان همه | دشمنان اهل بیت و خاندانند، ای رسول | |||||
این مسلمانان به نام، از کشتن اولاد تو | چون جهودان نیز پیغمبر کشانند، ای رسول | |||||
روی گرداننده از پاکیزه فرزندان تو | کور و گمره بر طریق این و آنند، ای رسول | |||||
بیگمان چون بر وصی و اولاد او دشمن شدند | بر تو ای خیرالبشر پس بی گمانند، ای رسول | |||||
چون خروسان بر زدن دعوی کنند اینها ولیک | وقت حجت پر کنیده ماکیانند، ای رسول | |||||
چون فقیهان خوانم اینها را، که علم فقه را | جز که از بهر ریاست مینخوانند، ای رسول؟ | |||||
بر زبان هر کو براند نام فرزندان تو | چون مرا از خان و مان او را برانند، ای رسول | |||||
وز طمع در جامگی و خوردن مال یتیم | مانده بر درگاه میر و شاه و خانند، ای رسول | |||||
هر که زیشان چیزکی پرسد ز علم فقه ازو | بر امید ساخته زنبیل و خوانند ای رسول | |||||
پر لجاجند از مذاهب تا چو آید میزبان | بر طریق و مذهب این میزبانند، ای رسول | |||||
چشم دل در پیش حق میباز نتوانند کرد | وز جهالت جان به باطل برفشانند،ای رسول | |||||
آز آن فرعون دورت جاودان آورد خلق | امت فرعون دور و جاودانند، ای رسول | |||||
جاودان را امتند و نیستند آگاه ازان | جادوان اندر عذاب جاودانند، ای رسول | |||||
از مصیبتهای فرزندان تو چون بشنوند | زان شنودن بخت بد را شادمانند، ای رسول | |||||
دوستان خاندان اندر میان دشمنان | همچو میوهی خوش به برگ اندر نهانند،ای رسول | |||||
عهد فرزندانت را تعویذ گردن کردهاند | تا بدان ز ابلیس دور اندر امانند، ای رسول | |||||
ممنان چون تشنگانند و امامان زمان | ابر رحمت را بر ایشان آسمانند، ای رسول | |||||
رحمت ایزد توی بر خلق و، فرزندان تو | همچو تو بر ما رحیم و مهربانند، ای رسول | |||||
دوستان اهل بیت تو به نور علمشان، | چون به قیمت زر، به حکمت داستانند،ای رسول | |||||
چون وصی را رد کردهستند امت بیشتر | از پس بهمان و شاگرد فلانند، ای رسول؟ | |||||
جز که ما را نیست معلوم این که فرزندان تو | خازن علمند و گنجور قرانند، ای رسول | |||||
جز که شیعت کس نمیگوید رحیق و سلسبیل | ناصبی یکسر همه جویای نانند، ای رسول | |||||
فتنه گشتستند بر الفاظ بی معنی همه | نیستند اینها قرآن خوان، طوطیانند، ای رسول | |||||
لفظ بیمعنی چه باشد؟ شخص بیجان از قیاس | اهل بیتت شخص دین را پاک جانند، ای رسول | |||||
خلق را از بهر معنی قران باید امام | این امامان مزور بیبیانند، ای رسول | |||||
این امامان سوی اهل حکمت از بیحاصلی | همچنان کاندر بیابان نردبانند، ای رسول | |||||
شاعیان مر ناصبی را در سال مشکلات | راست همچون در نواله استخوانند، ای رسول | |||||
شیعت حق را امامان زمان اهل بیت | از پی ابلیس دور اندر امانند، ای رسول | |||||
دل گران دارند شیعت بر سبکساران خلق | رایگان این ناکسان را بر کراناند، ای رسول | |||||
چون به مشکلهای تاویلی بگیرم راهشان | جز بسوی زشت گفتن ره ندانند، ای رسول | |||||
چون نگشتند از طریق بهتری این امتت | بد سگال و بد فعال و بد نشانند، ای رسول | |||||
در میان خلق دین حق نماندهستی ولیک | اهل بیت و ممنان اندر میانند، ای رسول | |||||
ار تو مردم بودیی و امروز امت مردمند | پس نپندارم که اینها مردمانند، ای رسول |