منوچهری (قصاید و قطعات)/غرابا مزن بیشتر زین نعیقا
ظاهر
غرابا مزن بیشتر زین نعیقا | که مهجور کردی مرا ازعشیقا | |||||
نعیق تو بسیار و ما را عشیقی | نباید به یک دوست چندین نعیقا | |||||
ایا رسم و اطلال معشوق وافی | شدی زیر سنگ زمانه سحیقا | |||||
عنیزه برفت از تو و کرد منزل | به مقراط و سقط اللوی و عقیقا | |||||
خوشا منزلا، خرما جایگاها | که آنجاست آن سرو بالا رفیقا | |||||
بود سرو در باغ و دارد بت من | همی بر سر سرو باغی انیقا | |||||
ایا لهف نفسی که این عشق بامن | چنین خانگی گشت و چونین عتیقا | |||||
ز خواب هوی گشت بیدار هرکس | نخواهم شدن من ز خوابش مفیقا | |||||
بدان شب که معشوق من مرتحل شد | دلی داشتم ناصبور و قلیقا | |||||
فلک چون بیابان و مه چون مسافر | منازل: منازل، مجره: طریقا | |||||
بریدم بدان کشتی کوهلنگر | مکانی بعید و فلاتی سحیقا |