منوچهری (قصاید و قطعات)/شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ
ظاهر
| شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ | میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ | |||||
| به دست راست شراب و به دست چپ زلفین | همیخوریم و همی بوسه میدهیم به دنگ | |||||
| نبیذ و بوسه تو دانی همی چه نیک بود | یکی نبیذ و دو صد بوسه و شراب زرنگ | |||||
| گهی بتازد برمن، گهی بدو تازم | به ساعتی در، گه آشتی و گاهی جنگ | |||||
| به گاه مستی چونان شود دو چشم بتم | که نرگسینی غرقه شود به خون پلنگ | |||||