منوچهری (قصاید و قطعات)/رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجنه
ظاهر
| رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجنه | ای درخت ملک! بارت عز و بیداری تنه | |||||
| اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بود | فرخت باد اورمزد و بهمن و بهمنجنه | |||||
| بر سرانگشت معشوقان نگر سبزی حنا | بر سر انگشت سبزی بر سر و سبزش نه | |||||
| راست پنداری بلورین جامهای چینیان | بر سر تصویر زنگاری و بند آینه | |||||
| یا به منقار زجاجی برکند طاووس نر | پرهای طوطیان از طوطیان وقت چنه | |||||
| ای خداوندی که روز خشم تو از خشم تو | در جهد آتش به سنگ آتش و آتشزنه | |||||
| خشم تو چون ماهی فرزند داوود نبی | کو بیوبارد جهان، گوید که هستم گرسنه | |||||
| در دعای ممنین و ممناتی، زانکه هست | زیر بارت گردن هر ممن و هر ممنه | |||||
| تا توانی شهریارا روز امروزین مکن | جز به گرد خم خرامش جز به گرد دن دنه | |||||
| بامدادان حرب غم را لشکری کن تعبیه | اختیارش بر طلایه، افتخارش بر بنه | |||||
| تو به قلب لشکر اندر خون انگوران به دست | ساقیان بر میسره، خنیاگران بر میمنه | |||||
| ساقیان تو فکنده باده اندر باطیه | خادمان تو فکنده عنبر اندر مدخنه | |||||
| مطربان ساعت به ساعت بر نوای زیر وبم | گاه سروستان زنند امروز و گاهی اشکنه | |||||
| گاه زیر قیصران و گاه تخت اردشیر | گاه نوروز بزرگ و گه بهار بشکنه | |||||
| گه نوای هفت گنج و گه نوای گنج گاو | گه نوای دیف رخش و گه نوای ارجنه | |||||
| نوبتی پالیزبان و نوبتی سرو سهی | نوبتی روشن چراغ و نوبتی کاویزنه | |||||
| ساعتی سیوارتیر و ساعتی کبک دری | ساعتی سروستاه و ساعتی با روزنه | |||||
| بامدادان بر چکک، چون چاشتگاهان بر شخج | نیمروزان بر لبینا، شامگاهان بر دنه | |||||
| ماه فروردین به گل چم، ماه دی بر باد رنگ | مهرگان بر نرگس و فصل دگر بر سوسنه | |||||
| سال سیصد سرخ میخور، سال سیصد زرد می | لعل می الفین شهر و العصیر الفی سنه | |||||