منوچهری (قصاید و قطعات)/خوشا قدح نبیذ بوشنجه
ظاهر
| خوشا قدح نبیذ بوشنجه | هنگام صبوح، ساقیا، رنجه | |||||
| نه نرد و نه تخته نرد پیش ما | نه محضر و نه قباله و بنجه | |||||
| نظاره به پیش در کشیده صف | چون کافر روم بر در گنجه | |||||
| خنیاگر ایستاد و بربطزن | از بس شکفه شده در اشکنجه | |||||
| وان رطل گران یک منی ما را | چون ماه سه و دو پنج در پنجه | |||||
| برداشته ما حجاب شرم از رخ | گه شادی و گه نشاط و گه غنجه | |||||
| اندر شده چشم ما به خواب خوش | چشم حدثان به وادی طنجه | |||||