منوچهری (قصاید و قطعات)/الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست

از ویکی‌نبشته
منوچهری (قصاید و قطعات) از منوچهری
(الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست)
  الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست نه ابرست و نه خورشید، نه بادست و نه گردست  
  بیار ای بت کشمیر، شراب کهن پیر بده پر و تهی گیر که مان ننگ و نبردست  
  از آن باده که زردست و نزارست ولیکن نه از عشق نزارست و نه از محنت زردست  
  به جان اندر قوتست و به مغز اندر مشکست به چشم اندرنورست و به روی اندر، وردست