ملک الشعرا بهار (ترکیبات)/باز بر شاخسار حیله و فن
ظاهر
باز بر شاخسار حیله و فن | انجمن کردهاند زاغ و زغن | |||||
زاغ خفته در آشیان هزار | خار رسته به جایگاه سمن | |||||
بلبلان را شکسته بال نشاط | گلبنان را دریده پیراهن | |||||
ابر افکنده از تگرگ خدنگ | آب پوشیده زین خطر جوشن | |||||
شد ز بیغوله بوم جانب باغ | شد ز ویرانه جغد سوی چمن | |||||
زآن چمن کشیان جغدان شد | به که بلبل برون برد مسکن | |||||
کیست کز بلبل رمیده ز باغ | وز گل دور مانده از گلشن | |||||
از کلام شکوفه و نسرین | وز زبان بنفشه و سوسن | |||||
باز گوید به ماه فروردین | که به رنجیم ز آفت بهمن | |||||
به گلستان درآی و کوته کن | دست بیگانگان از این مکمن | |||||
تا به باغ اندرونت پاس بود | از گل و مل تو را سپاس بود | |||||
ای همایون بهار طبعگشای! | وای از فتنهی زمستان، وای | |||||
بیتو دیهیم لاله گشت نگون | بیتو سلطان باغ گشت گدای | |||||
بیتو شد روی سبزه خاکآلود | بیتو شد چشم لاله خونپالای | |||||
تو برفتی ز بوستان و خزان | شد ز کافور، بوستان اندای | |||||
مخزن سرخ گل برفت از دست | خیمه سروبن فتاد از پای | |||||
سنبل و یاسمین بریخت ز باد | لاله و نسترن نماند به جای | |||||
بلبلان با فغان زارا زار | قمریان با خروش هایاهای | |||||
این زمان روزگار عزت توست | در عزت به روی ما بگشای | |||||
باغ را زیوری دگر بربند | راغ را زینتی دگر بخشای | |||||
باغ دیری است دور مانده ز تو | زود بشتاب و سوی باغ گرای | |||||
که به هر گوشهای ز تو سخنی است | وز خس و خار طرفه انجمنی است | |||||
آوخ از محنت و عنای شما | وای از رنج و ابتلای شما | |||||
به رخ خلق باب فتنه گشود | مجلس شوم فتنهزای شما | |||||
بیبها ماندهاید و بیقیمت | زآنکه رفت از میان بهای شما | |||||
دست از این قیل و قال بردارید | نه اگر بر خطاست رای شما | |||||
ورنه زین فتنه و حیل ناگاه | قصه رانم به صهر شاهنشاه |