محتشم کاشانی (قصاید)/چرخ را باز مه روی تو حیران دارد
ظاهر
چرخ را باز مه روی تو حیران دارد | که مه یکشنبه انگشت به دندان دارد | |||||
حاجبت کرده بزه قوس نکوئی و هلال | سر به زانوی حجاب از اثر آن دارد | |||||
در شفق نیست مه نو که دگر ساقی دور | جام لبریز به کف از می رخشان دارد | |||||
برمه عید نخواهم نظر کس که تمام | صورت دایره غبغب جانان دارد | |||||
شب عید است و دگر شاطر گردان ز هلال | کشتی نقره به دست از پی دوران دارد | |||||
سزد ار سیم کواکب دهدش دور که او | سمت شاطری آصف دوران دارد | |||||
صاحب سیف و قلم کز قلم و سیفش خصم | همچو مریخ و عطارد تن بیجان دارد | |||||
مرکز دایرهی ملک ابوالقاسم بیک | که ز آصف صفتی عز سلیمان دارد | |||||
آن که از عین شرف نقطهی نوک قلمش | فخر بر مردمک دیدهی اعیان دارد | |||||
و آن که از فرط عطا رشحهی کلک کرمش | طعنه بر موهبت قلزم و عمان دارد | |||||
مدعی دارد از آن آه ز دستش که به دست | خامهی داوری و خاتم فرمان دارد | |||||
بحر الطاف وی آن قلزم گوهرخیز است | که در آن عدد ریگ بیابان دارد | |||||
دجلهی همتش آن بحر سحابانگیز است | که گوهر بیشتر از قطرهی باران دارد | |||||
ای قدر قدر قضا رتبه که معمار ازل | عالمی را ز وجود تو به سامان دارد | |||||
توئی آن شمع فلک بزم ملک پروانه | که جهانی ز تو پروانهی احسان دارد | |||||
رشحهی کلک درو سلک تو روحیست روان | که ترشح ز سرچشمهی حیوان دارد | |||||
قصر قدر تو بناییست که یک ایوانش | وسعت عرصهی این کاخ نه ایوان دارد | |||||
بام ایوان تو عرشیست که هر کنگرهاش | صد کتک دار بسان مه و کیوان دارد | |||||
فلک آراسته نه خر گه والا که در آن | والی همچو تو بنشیند و دیوان دارد | |||||
آصفا تا شدهای واسطهی عزت من | دشمن اعراض ازین واسطه چندان دارد | |||||
که اگر شق شود از غم چو قلم نیست محال | و گر از غصه چو نالی شود امکان دارد | |||||
تا به ذیل کرمت دست توسل زدهام | سیل اشک از مژهاش سر به گریبان دارد | |||||
جگر حرب ندارد بمن اما ز حسد | پاره پارهی جگری بر سر مژگان دارد | |||||
محتشم را که خرد داشته بر مداحی | سبب اینست که ممدوح سخندان دارد | |||||
نیست در بند زر و سیم که از نقد سخن | یک جهان گنج نهان در دل ویران دارد | |||||
در مدیح تو که نامت شرف دیوانهاست | اهتمام از پی آرایش دیوان دارد | |||||
تا به دریای هوا کشتی زرین هلال | گذر از گردش این گنبد گردان دارد | |||||
کشتی جاه تو را فیض دعای فقرا | سالم از تفرقه و امن ز طوفان دارد |