محتشم کاشانی (قصاید)/بر دوش حاملان فلک باد پایدار
ظاهر
بر دوش حاملان فلک باد پایدار | برجیس وار هودج بلقیس کامکار | |||||
مریم عفاف فاطمه ناموس کش سپهر | خواندست پادشاه خوانین روزگار | |||||
مخدومهی جهان که اگر ننهد آسمان | بر رای او مدار نیابد جهان قرار | |||||
تاج سر زمان که زمین حریم او | فرسوده شد ز ناصیهی شاه و شهریار | |||||
تا کار آفتاب بود سایه گستری | گسترده باد بر سر او ظل کردگار | |||||
ای شمسهی جهان که جهان آفرین تو را | بر هرچه اختیار کنی داده اختیار | |||||
دارم طویل عرضهای اما به خدمتت | خواهم نمود عرض به عنوان اختصار | |||||
شش سال شد که راتبه من شدست هشت | در دفتر عنایت نواب نامدار | |||||
اما ندادهام من زار از دو سال پیش | دردسر سگان در آن جهان مدار | |||||
از بس که بودهام ز عطاهاش منفعل | از بس که بودهام ز کرمهاش شرمسار | |||||
حاصل که از تکاهل من بوده این فتور | نی از درنگ بخشش آن حاتم اشتهار | |||||
حقا که گر چنین بشدی جان گداز من | این فقر خانه سوز کزو مرد راست عار | |||||
جنبش نکردی از پی خواهش زبان من | گر آتشم زبانه زدی از دل فکار | |||||
حالا که ناامیدم ازین بخت بیهنر | وز لطف پروندهی خویشم امیدوار | |||||
آن زهرهی سپهر شرف گر مدد کند | گردون کند خزاین زر بر سرم نثار | |||||
تا پایهی سپهر بود زیر طاق عرش | بادا بنای جاه تو را پایهی استوار |