محتشم کاشانی (غزلیات از رسالهی جلالیه)/باز جائی رفتهام کز روی یارم شرمسار
ظاهر
باز جایی رفتهام کز روی یارم شرمسار | روی برگشتن ندارم شرمسارم شرمسار | |||||
در تب عشقم هوس فرمود نا پرهیزیی | کاین زمان تا حشر از آن پرهیزگارم شرمسار | |||||
با رخ و زلفش دلم شرط قراری کرده بود | هم از آن شرحم خجل هم زان قرارم شرمسار | |||||
قول و فعل و عهد و شرطم بود پیشش معتبر | پیش او اکنون به چندین اعتبارم شرمسار | |||||
کار من یکباره مشکل شد در این عشق و هوس | ای اجل بازا که من زین کار و بارم شرمسار | |||||
همچو نعلم پیش او چشم از زمین برداشتن | نیست ممکن بس کزان زیبا سوارم شرمسار | |||||
محتشم بر شاخ دیگر بلبل دل را نشاند | من چه نرگس از رخ آن گلعذارم شرمسار |