پرش به محتوا

محتشم کاشانی (ترجیع بند)/امسال نیست سوز محرم بسان پار

از ویکی‌نبشته
محتشم کاشانی (ترجیع بند) از محتشم کاشانی
(امسال نیست سوز محرم بسان پار)
  امسال نیست سوز محرم بسان پار امسال دیده‌ها نه چو پارند اشگبار  
  امسال نیست زمزمه‌ای در جهان ولی کو آن نوای زاری و آن ناله‌های زار  
  امسال اشگها همه در دیده‌هاست جمع اما روان نمی‌کندش یک سخن گذار  
  سید حسین روضه کجا شد که سقف چرخ سازد سیه ز آه محبان نوحه دار  
  سید حسین روضه کجا شد که پر کند گوش فلک ز ناله دلهای بی قرار  
  سید حسین روضه کجا شد که سر دهد سیلابهای اشک به این نیلگون حصار  
  افسوس از آن کلام مثر که می‌فکند هم لرزه در زمین و هم آشوب در جدار  
  صد حیف از آن عبارت دلکش که می‌کشید از قعر جان ماتمیان آه پرشرار  
  ای مسجد از اسف تو بر اصحاب در ببیند وی منبر از فراق تو آتش ز خود برآر  
  ای حاضران کسی که درین سال غایبست هست از شما بیاری و ذکری امیدوار  
  ای دوستان کنید به یک قطره مردمی با چشم تر کنید چو بر خاک او گذار  
  محراب را که روی در او بود سال و مه پشتش خمیده ماند ز حرمان هلال‌وار  
  منبر که پایه پایه‌اش از پایبوس وی سرگرم بود پای به گل ماند سوگوار  
  او رفت و داغ ماتمیان نیم سوز ماند وین داغ ماند بر جگر اهل روزگار  
  امسال کز بلاغت او یاد میکنند بر یاد پار خاک نشینان دل فکار  
  وز خاک او علم نور میرود سوی فلک چو شعله‌ی خورشید در غبار  
  گوئی گذشته است به خاکش شه شهید با والد ممجد و جد بزرگوار  
  امسال کز جهان شده دلتنگ و برده است هنگامه را به ملک وسیع آن گران وقار  
  دارد خرد گمان که درایوان نشسته است منب نشین ز غایت تعظیم کردگار  
  در خدمت رسول بر اطراف منبرش ارواح انبیاء همه با چشم اشگبار  
  بر فقره سخنش کرده آفرین در نقل‌های نوحه او شاه ذوالفقار  
  خیرالنسا ز غرفه‌ی جنت نهاده گوش بر طرز روضه خوانی اوزار و سوگوار  
  بر حسن ندبه‌اش حسن از چشم قطره‌ریز کرده هزار در ثمین بر سمن نثار  
  شاه شهید خود به عزای خود آمده وز نقل وی گریسته بر خویش زار زار  
  غلمان دریده جامه و حورا گشاده مو اهل بهشت نوحه‌گری کرده اختیار  
  با آن که در بهشت نمی‌باشد آتشی رضوان ز غم نشسته بر آتش هزار بار  
  فریاد محتشم که جهان کم نوا بماند از نوحه حسین علی خاصه این دیار  
  روزی که ما رسیم باو وز عطای حق از زندگان خلد نیابیم در شمار  
  آن روز در قضای عزای شه شهید چندان کنیم نوحه که افتد زبان ز کار  
  یارب به حق شاه حسین آن شه قتیل کور است جبرئیل امین زار بر مزار  
  کاین شور بخش مجلس عاشور را به حشر ساز از شفاعت نبی و آل کامکار  
  وز ما به روح او برسان آن قدر درود کز وی رسانده ای به شهیدان نامدار